دیوان حافظ – دلبر برفت و دلشدگان را خبر نکرد

دلبر برفت و دلشدگان را خبر نکرد

دلبر بِرَفت و دلشدگان را خبر نکرد
یادِ حریفِ شهر و رفیقِ سفر نکرد

یا بختِ من طریقِ مروت فروگذاشت
یا او به شاهراهِ طریقت گذر نکرد

گفتم مگر به گریه دلش مهربان کنم
چون سخت بود در دلِ سنگش اثر نکرد

شوخی مکن که مرغِ دلِ بی‌قرارِ من
سودایِ دامِ عاشقی از سر به درنکرد

هر کس که دید رویِ تو بوسید چشمِ من
کاری که کرد دیدهٔ من، بی‌نظر نکرد

من ایستاده تا کُنَمَش جان فدا چو شمع
او خود گذر به ما چو نسیمِ سحر نکرد




  شاهنامه فردوسی - نامه نوشتن كاوس نزديك شاه مازندران
در شبکه های اجتماعی به اشتراک بگذارید

گفتی سر تو بسته فتراک ما شود
سهل است اگر تو زحمت این بار می‌کشی
«حافظ»

فرهنگ معین

واژه مورد نظر خود را جستجو کنید
جستجوی واژه

لیست واژه‌ها (تعداد کل: 36,098)

گلنار

(~.) (اِمر.)
۱- گل انار.
۲- هر گل سرخ صد برگ.

گلناری

(~.)
۱- (ص.) هرآنچه به رنگ گلنار بود.
۲- (اِمر.) نوعی یاقوت ک ه رنگش مانند گل انار می‌باشد.

گلنگدن

(گَ لَ گَ دَ) [ تر. ] (اِمر.) شیئی فلزی در تفنگ و تیربارها که متصل به محفظه فشنگ است و با حرکت دادن و پیچانیدن آن فشنگ به محفظه وارد و یا پوکه فشنگ از محفظه انتهای آن خارج ...

گله

(~.) (اِ.) دانه انگور که از خوشه جدا شده باشد.

گله

(گِ لِ یا لَ) [ په. ] (اِ.) شکایت، شکوه، اظهار دلتنگی و عدم رضایت.

گله

(گُ لِ یا لَ) (اِ.) زلف پیچیده و مجعد زنان چون موی زنگی.

گله

(~.) پارچه‌ای که بر سقف خانه‌ها مانند سایبان بندند؛ آسمانگیر.

گله

(~.) (اِ.) (عا.) گوشه.

گله

(~.) (اِ.) توده (هرچیز).

گله

(گَ لَّ یا لُِ) (اِ.) رمه، رمه گاو و گوسفند.

گله

(~.) (اِ.) راهی که در میان دو کوه واقع شده باشد.

گله به گله

(گُ لِ. بِ. گُ لِ) (ق.) (عا.) جابه جا، همه جا.

گله دار

(گَ لَّ یا لُِ) (ص فا.) دارنده گله (گاو و گوسفند و غیره)، آن که گله را نگهبانی کند و پرورش دهد.

گله مند

(~. مَ) (ص.) دارای گله و شکایت، دارای آمادگی برای گله کردن.

گله گزاری

(گِ لِ. گُ) (حامص.) شکایت کردن، شکوه کردن.

گلو

(گِ یا گَ) (اِ.)
۱- قسمت جلوی گردن، مجرای غذا و هوا در درون گردن، حلق.
۲- لوله یا مجرای باریکی که یک مخزن را به دهانه پیوند می‌دهد (فنی). ؛ ~پیش چیزی (کسی) گیر کردن (کن.) سخت خواهان ...

گلو تر کردن

(~. تَ. کَ دَ)(مص ل.)نوشیدن.

گلو پاره کردن

(~. رِ. کَ دَ) (مص ل.) فریاد زدن.

گلوبند

(~. بَ) (اِمر.)
۱- گردن بند، سینه - ریز.
۲- دستمال گردن.

گلوله

(گُ لِ) (اِ.)
۱- هرچیز گرد و گلوله مانند.
۲- فشنگ، جسمی ساخته شده از سرب که برای تیراندازی در سلاح‌های گرم به کار می‌رود.


دیدگاهتان را بنویسید