دیوان حافظ – دست در حلقه آن زلف دوتا نتوان کرد

دست در حلقه آن زلف دوتا نتوان کرد

دست در حلقهٔ آن زلفِ دوتا نتوان کرد
تکیه بر عهدِ تو و بادِ صبا نتوان کرد

آن‌چه سعی است، من اندر طلبت بنمایم
این قَدَر هست که تغییرِ قضا نتوان کرد

دامنِ دوست به صد خونِ دل افتاد به دست
به فُسوسی که کُنَد خصم، رها نتوان کرد

عارضش را به مَثَل ماهِ فلک نتوان گفت
نسبتِ دوست به هر بی سر و پا نتوان کرد

سرو بالایِ من آنگه که درآید به سَماع
چه محل جامهٔ جان را که قبا نتوان کرد

نظرِ پاک توانَد رخِ جانان دیدن
که در آیینه نظر جز به صفا نتوان کرد

مشکلِ عشق نه در حوصلهٔ دانشِ ماست
حلِّ این نکته بدین فکرِ خطا نتوان کرد

غیرتم کُشت که محبوبِ جهانی، لیکن
روز و شب عربده با خلقِ خدا نتوان کرد

من چه گویم؟ که تو را نازکیِ طبعِ لطیف
تا به حَدّیست که آهسته دعا نتوان کرد

بجز ابرویِ تو محرابِ دل حافظ نیست
طاعتِ غیر تو در مذهبِ ما نتوان کرد





  دیوان حافظ - زلفت هزار دل به یکی تاره مو ببست
در شبکه های اجتماعی به اشتراک بگذارید

من از ورع می و مطرب ندیدمی زین پیش
هوای مغبچگانم در این و آن انداخت
«حافظ»

فرهنگ معین

واژه مورد نظر خود را جستجو کنید
جستجوی واژه

لیست واژه‌ها (تعداد کل: 36,098)

کوتوله

(لَ یا لِ) (ص.) کوتاه، قد کوتاه.

کوتک

(تَ) (اِ.) = کتک:
۱- چوبدستی، عصا.
۲- دسته هاون.
۳- چوب گازران.
۴- ضرب (مطلق) زدن (چه با چوب و چه غیر آن)، کتک.

کوثر

(کَ ثَ) [ ع. ] (اِ.)
۱- بسیار از هر چیز.
۲- نام جویی در بهشت.

کوخ

(اِ.) خانه‌ای که از علف و نی و چوب ساخته شود.

کود

(اِ.) هر یک از مواردی که به طور طبیعی مثل پهن چهارپایان یا مصنوعی مثل انواع کود شیمیایی برای تقویت و رشد گیاه به طور مصنوعی به خاک اضافه می‌شود.

کودتا

(دِ) [ فر. ] (اِ.) ساقط کردن حکومتی به طور ناگهانی از طریق نیروهای نظامی.

کودره

(کُ دَ رَ) (اِ.) نوعی از مرغابی.

کودن

(~.) [ ع. ] (اِ.) قاطر، فیل.

کودن

(کُ دَ) (ص.) کم عقل، کندفهم.

کودک

(دَ) [ په. ] (ص.) طفل، خردسال.

کودکانه

(دَ نِ) (ق.) مانند کودکان بودن مجازاً: غیرمنطقی، نامعقول.

کودکستان

(دَ کِ) (اِمر.) مدرسه‌ای که به تربیت کودکان (بین ۳ تا ۶ ساله) اختصاص دارد، مدرسه قبل از دبستان، پیش دبستانی.

کودکی

(دَ) (اِ.) کودک بودن، زمان کودک بودن.

کور

[ په. ] (ص.) نابینا.

کور خواندن

(خا دَ) (مص.) (عا.) اشتباه کردن، بد فهمیدن.

کوراب

(اِمر.) سراب، شوره زار.

کوران

(اِ.)
۱- جریان، بحبوحه.
۲- جریان هوا.

کورتاژ

(اِ.) عمل خارج کردن جنین از رحم، سقط جنین.

کورتون

(کُ تُ) [ انگ. ] (اِ.) نام تجاری دارویی که در پزشکی عمدتاً برای درمان بیماری‌های التهابی به کار می‌رود.

کوردین

(دِ) (اِ.) جامه پشمین، گلیم، پلاس.


دیدگاهتان را بنویسید