دیوان حافظ – در این زمانه رفیقی که خالی از خلل است

در این زمانه رفیقی که خالی از خلل است

در این زمانه رفیقی که خالی از خِلَل است
صُراحیِ میِ ناب و سَفینهٔ غزل است

جَریده رو که گذرگاهِ عافیت، تنگ است
پیاله گیر که عُمرِ عزیز  بی‌بَدَل است

نه من ز بی‌عملی در جهان مَلولَم و بس
مَلالتِ عُلما هم ز علمِ بی‌عمل است

به چشمِ عقل در این رهگذارِ پرآشوب
جهان و کارِ جهان بی‌ثبات و بی‌محل است

بگیر طُرِّهٔ مه‌چهره‌ای و قِصّه مخوان
که سعد و نَحس ز تأثیر زهره و زُحَل است

دلم امید فراوان به وصلِ رویِ تو داشت
ولی اجل به رَهِ عمر، رهزنِ اَمَل است

به هیچ دُور نخواهند یافت هشیارش
چنین که حافظ ما مستِ بادهٔ ازل است







  دیوان حافظ - دل سراپرده محبت اوست
در شبکه های اجتماعی به اشتراک بگذارید

در جـهـان مـا دلـي روشـن نمي‌آيد به‌دست
يک گل خندان درين گلشن نمي‌آيد به‌دست
«پژمان بختياري»

فرهنگ معین

واژه مورد نظر خود را جستجو کنید
جستجوی واژه

لیست واژه‌ها (تعداد کل: 36,098)

هفت بنا

(~. بِ) (اِمر.) هفت آسمان.

هفت بکر

(~. بِ) (اِمر.) هفت سیاره، هفت اجرام.

هفت بیجار

(~ِ.) (اِمر.) (عا.) = هفته بیجار: نوعی ترشی که از هفت نوع سبزی درست شده‌است.

هفت جوش

(~.) (اِمر.)
۱- فلز بسیار سخت.
۲- شخص پر طاقت.

هفت حرف

(~. حَ) [ فا - ع. ] (اِمر.) بیست و هشت حرف الفبا را به چهار بخش (هر یک شامل هفت حرف) بنابر انتساب آن‌ها به عناصر اربعه - تقسیم کنند: اینچنین: هفت حرف آبی: ج، ز، ک، س، ...

هفت حرف استعلا

(~. حَ فِ اِ تِ) [ فا - ع. ] (اِمر.) عبارتند از: خ، ص، ض، ط، ظ، ع، ق.

هفت خضراء

(~. خَ) [ فا - ع. ] (اِمر.) هفت آسمان.

هفت خط

(~. خَ) [ فا - ع. ] (اِمر.) کنایه از: هفت آسمان.

هفت خط

(~. خَ) [ فا - ع. ]
۱- (اِ.) هفت خط نقش شده بر جام جم.
۲- (ص.) آدم دانا، حیله گر.

هفت خوان

(~. خا)(اِمر.)۱ - هفت دشواری و کار سخت برای رستم به هنگام نجات کیکاوس وقتی که در مازندران دربند بود.
۲- هفت دشواری و کار سخت برای اسفندیار در جنگ با ارجاسب.
۳- کنایه از: دشواری‌های سخت و زیاد.

هفت خواهران

(~. خا هَ) نک. هفت اورنگ.

هفت در

(~. دَ) (اِمر.) کنایه از: هفت سیاره.

هفت در هفت

(~. دَ. هَ) (اِمر.) نک. هر هفت.

هفت دست

(~. دَ) (اِمر.)
۱- هفت مجموعه کامل از چیزی.
۲- کنایه از: مجموعه‌های کامل بسیار از چیزی.

هفت دور

(~. دَ یا دُ) [ فا - ع. ] (اِمر.) هفت دور و مدت که هر دوری شامل هزار سال است و تعلق به یکی از هفت سیاره دارد و چون هزار سال تمام شود دور سیاره دیگر آغاز گردد. ...

هفت رنگ

(~. رَ)
۱- (اِمر.) از قدیم هفت رنگ را از میان رنگ‌ها اصلی دانسته‌اند (سبح الوان) و آن‌ها عبارتند از: الف - به قولی: سیاه، خاکی (خاکستری)، سرخ، زرد، سفید، کبود، زنگاری. ب - و به قولی: زرد، آبی، نارنجی، ...

هفت زمین

(~. زَ) (اِمر.) نک. هفت اقلیم.

هفت سالاران

(~.) (اِمر.) هفت سیاره.

هفت سبع

(~. سُ) [ فا - ع. ] (اِمر.) کنایه از: تمام قرآن مجید.

هفت سین

(~.) (اِمر.) سفره‌ای که ایرانیان هنگام تحویل سال نو می‌اندازند و در آن هفت نوع محصول که با حرف «س» شروع می‌شود می‌چینند.


دیدگاهتان را بنویسید