دیوان حافظ – درد ما را نیست درمان الغیاث

درد ما را نیست درمان الغیاث

دردِ ما را نیست درمان الغیاث
هجرِ ما را نیست پایان الغیاث

دین و دل بردند و قَصدِ جان کنند
الغیاث از جورِ خوبان، الغیاث

در بهایِ بوسه‌ای جانی طلب
می‌کنند این دلسِتانان الغیاث

خونِ ما خوردند این کافَردلان
ای مسلمانان چه درمان؟ الغیاث

هم‌چو حافظ روز و شب بی‌خویشتن
گَشته‌ام سوزان و گریان الغیاث



  دیوان حافظ - دوش دیدم که ملائک در میخانه زدند
در شبکه های اجتماعی به اشتراک بگذارید

از دام زلف و دانه خال تو در جهان
یک مرغ دل نماند نگشته شکار حسن
«حافظ»

فرهنگ معین

واژه مورد نظر خود را جستجو کنید
جستجوی واژه

لیست واژه‌ها (تعداد کل: 36,098)

هضیم

(هَ ض) [ ع. ] (ص.)
۱- ستم دیده.
۲- زن باریک شکم.
۳- غنچه ناشکفته.

هطال

(هَ طّ) [ ع. ] (اِ.)
۱- ابر بارنده پیاپی.
۲- اشک روان.

هطل

(هَ) (اِ.)
۱- باران سست پیوسته.
۲- اشک پیاپی.

هطل

(هَ طِ) [ ع. ] (ص.)
۱- (باران) پیوسته و مداوم.
۲- (ابر) که پیوسته بارد.

هف

(هَ) (اِ.) کارگاه جولاهی.

هفت

(هِ) (اِ.) اندک خشکی ای که بعد از تری به هم رسند.

هفت

(هُ) (اِ.) دمی از آب، شربت ؛ شراب و مانند آن‌ها که فرو کشند، جرعه، قورت.

هفت

(هَ) [ په. ] (اِ.) عدد اصلی میان شش و هشت (۷). ؛ ~ قلم آرایش کردن آرایش تمام، بزک کامل. ؛ ~ پادشاه را خواب دیدن کنایه از: به خواب عمیق فرو رفتن. ؛ ...

هفت آسیا

(هَ) (اِمر.) کنایه از: هفت فلک.

هفت اختر

(~. اَ تَ) (اِ.) هفت برادران ؛ صورت فلکی خرس بزرگ.

هفت اقلیم

(~. اِ) (اِمر.) هفت کشور، کنایه از: تمام کشورهای روی زمین.

هفت الوان

(~. اَ) [ فا - ع. ] (اِمر.)
۱- هفت رنگ اصلی.
۲- طعامی که گویند از آسمان به جهت عیسی (ع) نازل شد. شامل: نان، نمک، ماهی، سرکه، عسل، روغن، تره.
۳- کنایه از: طعام‌های گوناگون.

هفت امامی

(~. اِ) [ فا - ع. ] (ص نسب.)
۱- منسوب به هفت امام.
۲- اسماعیلی، سبعیه.

هفت اورنگ

(~. اَ رَ) (اِمر.) هفت برادران، صورت فلکی خرس بزرگ.

هفت اژدها

(~. اَ دَ) (اِمر.) کنایه از: هفت سیاره.

هفت ایوان

(~. اِ) (اِمر.) کنایه از: هفت آسمان.

هفت بام

(~.) (اِمر.) کنایه از: هفت آسمان.

هفت بانو

(~.) (اِمر.) هفت اجرام ؛ هفت سیاره.

هفت برادران

(~. بَ دَ) (اِمر.) هفت ستاره دب اکبر یا خرس بزرگ.

هفت بلند

(~. بُ لَ) (اِمر.) کنایه از: هفت آسمان.


دیدگاهتان را بنویسید