دیوان حافظ – درد ما را نیست درمان الغیاث

درد ما را نیست درمان الغیاث

دردِ ما را نیست درمان الغیاث
هجرِ ما را نیست پایان الغیاث

دین و دل بردند و قَصدِ جان کنند
الغیاث از جورِ خوبان، الغیاث

در بهایِ بوسه‌ای جانی طلب
می‌کنند این دلسِتانان الغیاث

خونِ ما خوردند این کافَردلان
ای مسلمانان چه درمان؟ الغیاث

هم‌چو حافظ روز و شب بی‌خویشتن
گَشته‌ام سوزان و گریان الغیاث



  شاهنامه فردوسی - آفرینش کیهان
در شبکه های اجتماعی به اشتراک بگذارید

چه خلاف سر زد از ما که در سرای بستی
برِ دشمنان نشستی دلِ دوستان شكستی
«فروغی بسطامی»

فرهنگ معین

واژه مورد نظر خود را جستجو کنید
جستجوی واژه

لیست واژه‌ها (تعداد کل: 36,098)

مژمژ

(مِ مِ) (اِ.) خرمگس.

مژو

(مَ) (اِ.) مرجمک، عدس.

مژک

(مُ ژَ) (اِ.) زواید سیتوپلاسمی که تعداد بسیاری از جانوران یک سلولی حول بدن خود دارند و به وسیله حرکت این مژک‌ها جابه جا می‌شوند و یا طعمه خود را صید می‌کنند.

مژگان

(مُ) (اِ.) جِ مژه ؛ موهای پلک چشم.

مک

(مَ) (اِ.) یک بار مکیدن.

مک

(مُ) (ق.) (عا.) درست، تمام، کامل.

مک کارتیسم

(مَ) [ انگ. ] (اِ.) مکتب سیاسی ایجاد شده به وسیله جوزف مک کارتی (۱۹۰۸ - ۱۹۵۷) سناتور آمریکایی، براساس برچسب زدن به مخالفان سیاسی، به ویژه روشنفکران جهت بی اعتبار کردن آنان در نزد توده مردم به بهانه پیشگیری ...

مکابره

(مُ بَ رَ یا بِ رِ) [ ع. مکابره ] (مص ل.) ستیزه، منازعه.

مکاتب

(مَ تِ) [ ع. ] (اِ.) جِ مکتب.

مکاتبه

(مُ تَ بَ یا تِ بِ) [ ع. مکاتبه ]
۱- (مص ل.) به یکدیگر نامه نوشتن.
۲- (اِمص.) نامه نگاری. ج. مکاتبات.

مکاتمت

(مُ تَ مِ یا مَ) [ ع. مکاتمه ] (مص م.)
۱- نیک پوشانیدن.
۲- سر خود را از کسی پنهان داشتن.

مکاتیب

(مَ) [ ع. ] (اِ.) جِ مکتوب.

مکاثرت

(مُ ثَ رَ) [ ع. مکاثره ] (مص ل.)
۱- فزونی جُستن.
۲- بر یکدیگر پیشی گرفتن.
۳- با هم نبرد کردن.

مکار

(مَ کّ) [ ع. ] (ص.) پر مکر، پرحیله.

مکارم

(مَ رِ) [ ع. ] (اِ.) جِ مکرمت.

مکاره

(مَ کّ رِ) [ ع. مکاره ]
۱- (ص.) بسیار مکرکننده، حیله گر.
۲- (اِ.) بازاری که هر سال یک بار به مدت چند روز در محلی برگزار می‌شود و از شهرها و کشورهای مختلف در آن شرکت می‌جویند.

مکاره

(مَ رِ) [ ع. ] (اِ.) جِ مکرهه.

مکاری

(مُ) [ ع. ] (اِ فا.) کرایه دهنده، کسی که چهارپایان را کرایه می‌دهد.

مکاس

(مَ کّ) [ ع. ] (ص.)
۱- باج گیر.
۲- کسی که حقوق گمرکی گیرد.

مکاس

(مِ) [ ع. ] (مص ل.) چانه زدن در معامله، تشویق به معامله.


دیدگاهتان را بنویسید