دیوان حافظ – دانی که چنگ و عود چه تقریر می‌کنند

دانی که چنگ و عود چه تقریر می‌کنند

دانی که چنگ و عود چه تَقریر می‌کنند
پنهان خورید باده که تَعزیر می‌کنند

ناموسِ عشق و رونقِ عُشّاق می‌بَرند
عیبِ جوان و سرزنشِ پیر می‌کنند

جز قلبِ تیره هیچ نشد حاصل و هنوز
باطل در این خیال که اِکسیر می‌کنند

گویند رمزِ عشق مگویید و مشنوید
مشکل حکایتیست که تَقریر می‌کنند

ما از برونِ در شده مغرورِ صد فریب
تا خود درونِ پرده چه تدبیر می‌کنند

تشویشِ وقتِ پیرِ مغان می‌دهند باز
این سالِکان نگر که چه با پیر می‌کنند

صد مُلکِ دل به نیم نظر می‌توان خرید
خوبان در این معامله تقصیر می‌کنند

قومی به جِدّ و جهد نهادند وصلِ دوست
قومی دگر حواله به تقدیر می‌کنند

فِی‌الجُمله اعتماد مکُن بر ثباتِ دهر
کـ‌این کارخانه‌ایست که تغییر می‌کنند

مِی خور که شیخ و حافظ و مفتی و محتسب
چون نیک بنگری همه تزویر می‌کنند



  دیوان حافظ - قتل این خسته به شمشیر تو تقدیر نبود
در شبکه های اجتماعی به اشتراک بگذارید

آه من است در دل شبهای انتظار
طومار شکوه‌ای که به پایان نمی‌رسد
«صائب تبریزی»

فرهنگ معین

واژه مورد نظر خود را جستجو کنید
جستجوی واژه

لیست واژه‌ها (تعداد کل: 36,098)

گلابدان

(گُ) (اِ.) ظرفی مانند تُنگ کوچک دسته دار باگردن باریک و بلند و معمولاً دارای لوله که در آن گلاب می‌ریزند، گلاب پاش.

گلابه

(گِ بَ) (اِمر.) گل و لای.

گلابی

(گُ) (اِ.)
۱- از جمله میوه‌هایی که دانه‌های آن لعاب بسیار دارد و تقریباً به شکل بیضی است.
۲- وسیله‌ای بیضی شکل که مانند توپ از باد پُر می‌شود و از آن در ورزش مشت زنی استفاده می‌کنند.

گلاج

(گُ) (اِ.) = گولاج. گولانج: نانی است تنک چون کاغذ که از نشاسته و سفیده تخم مرغ پزند و در شربت قند و نبات ریزه کنند و خورند؛ لابرلا.

گلادیاتور

(گِ تُ) [ فر. ] (اِ.) در روم قدیم به بردگان و غلامانی می‌گفتند که می‌بایست در میدان‌های عمومی با یکدیگر یا با حیوانات درنده تا دم مرگ بجنگند.

گلاله

(گُ لَ یا لِ) (اِ.) = کلاله. غلاله:
۱- کاکل مجعد، موی پیچیده.
۲- زلف (به طور اعم).

گلاله

(~.) [ معر. ] (اِ.)
۱- بالشچه‌ای که زنان بر سرین بندند تا کلان نماید.
۲- شاماکچه که زیر جامه و زره پوشند.
۳- پیراهن، قمیص.

گلانی

(گُ) (ص نسب. اِ.)
۱- گلفروشی.
۲- باغبانی.

گلاویز

(گَ) (ص فا.) دست به گریبان، دست به یقه.

گلاویز شدن

(~. شُ دَ) (مص م.) دست به گریبان شدن.

گلاگل

(گَ گَ) (اِ.) (عا.) شکم سخت پیش آمده (آبستن).

گلایدر

(گِ دِ) [ انگ. ] (اِ.) هواگردی با بال ثابت که برای پرواز بدون استفاده از نیروی موتور طراحی شده باشد و اغلب برای اهداف آموزشی و تفریحی استفاده شود، بادپَر. (فره).

گلایول

(گِ یُ) [ فر. ] (اِ.) گلی است با ساقه‌های بلند، برگ‌های دراز و باریک و گل‌هایی به رنگ‌های سفید، سرخ. پیاز این گل سفت و پوشیده از الیاف می‌باشد.

گلبام

(~.) (اِمر.)
۱- آواز بلندی باشد که نقاره چیان و شاطران و قلندران و معرکه گیران در وقت نقاره نواختن و معرکه بستن یکباره کشند.
۲- لحنی است از موسیقی قدیم.

گلبانگ

(~.) (اِمر.)
۱- آواز بلند.
۲- نام لحنی از لحن‌های موسیقی.

گلبرگ

(~. بَ) (اِمر.) برگ گل.

گلبن

(~. بُ) (اِمر.)
۱- درخت و بوته گل.
۲- بیخ بوته گل.

گلبول

(گُ لُ) [ فر. ] (اِ.) یاخته‌های بسیار کوچک و کروی شکل که در خون پیدا می‌شود و بر دو قسم است گلبول سفید و گلبول قرمز.

گلخانه

(~. نِ) (اِ.) جایی برای پرورش گل به ویژه جای سرپوشیده‌ای با گرما و روشنایی مناسب و کمابیش ثابت.

گلخن

(~. خَ) (اِمر.)
۱- تون حمام.
۲- جای انداختن زباله.


دیدگاهتان را بنویسید