دیوان حافظ – خوشتر ز عیش و صحبت و باغ و بهار چیست

خوشتر ز عیش و صحبت و باغ و بهار چیست

خوشتر ز عیش و صحبت و باغ و بهار چیست؟
ساقی کجاست، گو سببِ انتظار چیست؟

هر وقتِ خوش که دست دهد مغتنم شمار
کس را وقوف نیست که انجامِ کار چیست

پیوندِ عمر بسته به مویی‌ست هوش دار
غمخوارِ خویش باش، غم روزگار چیست؟

معنیِ آبِ زندگی و روضهٔ ارم
جز طَرفِ جویبار و میِ خوشگوار چیست؟

مستور و مست هر دو چو از یک قبیله‌اند
ما دل به عشوهٔ که دهیم اختیار چیست؟

راز درونِ پرده چه داند فلک، خموش
ای مدعی نزاعِ تو با پرده‌دار چیست؟

سهو و خطایِ بنده گَرَش اعتبار نیست
معنیِ عفو و رحمتِ آمُرزگار چیست؟

زاهد شرابِ کوثر و حافظ پیاله خواست
تا در میانه خواستهٔ کردگار چیست

  شاهنامه فردوسی - گفتار اندر زادن رستم
در شبکه های اجتماعی به اشتراک بگذارید

در خرابات مغان نور خدا می‌بینم
این عجب بین که چه نوری ز کجا می‌بینم
«حافظ»

فرهنگ معین

واژه مورد نظر خود را جستجو کنید
جستجوی واژه

لیست واژه‌ها (تعداد کل: 36,098)

چشمیزک

(چَ زَ) (اِمصغ.) = چشمیزج. تشمیزج: دانه‌ای است سیاه به اندازه بهدانه و آن را از گیاهی که در حجاز و سودان روید بدست آرند و در طب قدیم مستعمل بود؛ چشمک، چشام، چشوم، چشم.

چشک

(چِ شْ یا شَ)
۱- (ص.) افزون، بیش.
۲- (اِ.) افزونی، غلبه.

چشیدن

(چَ یا چِ دَ) (مص م.)
۱- مزه کردن.
۲- احساس کردن.

چشیدنی

(چِ یا چَ دَ) (ص لیا.) لایق چشیدن، طعام یا شرابی که برای مزه کردن و آزمودن بر زبان زنند.

چشیده

(چَ یا چِ دِ) (ص مف.)
۱- مزه کرده، چاشنی شده.
۲- تجربه شده، آزموده.

چغ

(چَ) (اِ.) = چق:
۱- چوبی که بدان ماست راهم زنند تا مسکه و کره از آن جدا گردد.
۲- چرخی که زنان رشته بدان ریسند.

چغاز

(چَ) (ص.) زنِ بی حیا و دشنام ده.

چغاله

(چَ لِ) (اِمر.) میوه نارس مانند بادام، زردآلو و امثال آن‌ها.

چغامه

(چَ مِ) (اِ.) نک چکامه.

چغانه

(چَ نِ) (اِ.) از سازهای ضربی و آن کدوی خشکی بود که درون آن را سنگریزه می‌ریختند و هنگام رقص و پایکوبی متناسب با وزن رقص آن را تکان می‌دادند.

چغبلغ

(چَ بَ لُ) (اِ.) نعره و فریادی که از روی اضطراب و بی آرامی کشند.

چغبوت

(چَ) (اِ.)
۱- پنبه یا پشم و مانند آن که داخلِ تشک، لحاف، بالش کنند.
۲- بالش، تشک یا هر چیز آکنده از پشم و پنبه.

چغته

(چُ تَ یا تِ) (اِ.) آلتی است که بعضی مردم گیلان و طالش، هنگامی که برف زیاد بر زمین نشسته به پای خود بندند تا در برف فرو نروند، قسمی راکت برف.

چغر

(چَ غَ یا چِ غِ) (اِ.)
۱- پینه‌ای که در کف دست و پا در اثر کار و راه رفتن زیاد پدید آید.
۲- هر چیز سخت و محکم.
۳- گیاهی است بوته‌ای و سفیدرنگ.

چغز

(چَ) (اِ.)
۱- وزغ، قورباغه.
۲- صدای وزغ.

چغز

(~.) (اِ.) زخم سربسته و چرکین، جراحت سرباز نکرده.

چغزواره

(چَ غْ رِ) (اِمر.) جُلبک، خزه.

چغل

(چُ غُ) (ص.) سخن چین.

چغل

(چَ غَ) (ص.) هر چیز سخت و سفت، چیزی که زیر دندان جویده نگردد.

چغل

(چِ غِ) (اِ.) = چل: گل و لای.


دیدگاهتان را بنویسید