دیوان حافظ – خواب آن نرگس فتان تو بی چیزی نیست

خواب آن نرگس فتان تو بی چیزی نیست

خوابِ آن نرگسِ فَتّانِ تو، بی چیزی نیست
تابِ آن زلفِ پریشانِ تو، بی چیزی نیست

از لبت شیر روان بود که من می‌گفتم
این شکر گِردِ نمکدانِ تو، بی چیزی نیست

جان درازیِ تو بادا که یقین می‌دانم
در کمان ناوَک مژگانِ تو، بی چیزی نیست

مبتلایی به غمِ محنت و اندوهِ فراق
ای دل این ناله و افغان تو، بی چیزی نیست

دوش، باد از سرِ کویش به گلستان بگذشت
ای گل این چاکِ گریبانِ تو، بی چیزی نیست

دردِ عشق ار چه دل از خلق نهان می‌دارد
حافظ این دیدهٔ گریانِ تو، بی چیزی نیست

  دیوان حافظ - یاری اندر کس نمی‌بینیم یاران را چه شد
در شبکه های اجتماعی به اشتراک بگذارید

آن که در طرز غزل نکته به حافظ آموخت
یار شیرین سخن نادره گفتار من است
«حافظ»

فرهنگ معین

واژه مورد نظر خود را جستجو کنید
جستجوی واژه

لیست واژه‌ها (تعداد کل: 36,098)

افگانه

(اَ نِ) (اِ.) بچه نارسیده، جنین.

افیون

( اَ ) (اِ.) معرب واژه یونانی «اپیون» به معنای تریاک، شیره خشخاش.

افیونی

(~.) (ص نسب.) تریاکی، بنگی.

اق زدن

(اُ. زَ دَ) (مص ل.) = عق: حال به هم خوردن، استفراغ.

اقارب

(اَ رِ) [ ع. ] (ص. اِ.) جِ اقرب ؛ خویشان، نزدیکان.

اقاقیا

( اَ ) (اِ.) معرب واژه یونانی اکیاکیا؛ درختی است خاردار با گل‌های خوشه‌ای سفید یا صورتی و خوشبو که چوبی سخت و محکم دارد.

اقالت

(اِ لَ) [ ع. اقاله ] (مص م.) نک اقاله.

اقاله

(اِ لِ) [ ع. اقاله ]
۱- (مص م.) بر هم زدن، فسخ کردن معامله با رضایت.
۲- بخشیدن.
۳- (اِمص.) گذشت.

اقالیم

( اَ ) [ ع. ] (اِ.) جِ اقلیم ؛ کشورها.

اقامت

(اِ مَ) [ ع. اقامه ] (مص ل.)
۱- جای گُزیدن، زیستن.
۲- به جا آوردن.

اقامه

(اِ مِ یا مَ) [ ع. اقامه ] (مص ل.) اقامت. ؛~ ء نماز تکبیری که برای برپا کردن نماز گویند.

اقانیم

( اَ ) [ معر. ] (اِ.) جِ اقنوم.

اقانیم ثلاثه

(~ِ ثَ ثِ) [ معر. ] (اِ.) اب، ابن، روح القدس.

اقاویل

( اَ ) [ ع. ] (اِ.) جِ اقوال ؛ ججِ قول.

اقباض

( اِ ) [ ع. ]
۱- (مص م.)به تصرف درآوردن.
۲- (اِمص.) داد و ستد قبض (در معاملات).

اقبال

( اِ ) [ ع. ]
۱- (مص ل.) روی آوردن، پیش آمدن.
۲- روی آوردن بخت.
۳- (اِمص.) نیکبختی، بهروزی.
۴- (اِ.) بخت، طالع.

اقبح

(اَ بَ) [ ع. ] (ص تف.) قبیح تر، زشت تر، نازیباتر.

اقتباس

(اِ تِ) [ ع. ] (مص م.)
۱- گرفتن، اخذ کردن.
۲- آموختن.
۳- آوردن آیه‌ای از قرآن یا حدیثی در نظم و نثر.
۴- گرفتن مطلب از کتاب یا رساله‌ای.

اقتحام

(اِ تِ) [ ع. ] (مص ل.)
۱- بدون اندیشه دست به کاری زدن.
۲- خود را در سختی انداختن. ج. اقتحامات.

اقتداء

(اِ تِ) [ ع. ]
۱- (مص م.) پیروی کردن.
۲- نماز گزاردن پشت سر امام جماعت.
۳- (اِمص.) پیروی.


دیدگاهتان را بنویسید