دیوان حافظ – خسروا گوی فلک در خم چوگان تو باد

خسروا گوی فلک در خم چوگان تو باد

خسروا گویِ فلک در خَمِ چوگان تو باد
ساحتِ کون و مکان عرصهٔ میدانِ تو باد

زلفِ خاتونِ ظفر شیفتهٔ پرچم توست
دیدهٔ فتحِ ابد عاشقِ جولانِ تو باد

ای که انشاءِ عطارد صفتِ شوکتِ توست
عقل کل چاکرِ طُغراکشِ دیوانِ تو باد

طِیرهٔ جلوهٔ طوبی قدِ چون سروِ تو شد
غیرتِ خُلدِ بَرین ساحتِ بُستانِ تو باد

نه به تنها حَیَوانات و نَباتات و جَماد
هر چه در عالمِ امر است به فرمانِ تو باد







  دیوان حافظ - شاهد آن نیست که مویی و میانی دارد
در شبکه های اجتماعی به اشتراک بگذارید

خوش هواییست فرح بخش خدایا بفرست
نازنینی که به رویش می گلگون نوشیم
«حافظ»

فرهنگ معین

واژه مورد نظر خود را جستجو کنید
جستجوی واژه

لیست واژه‌ها (تعداد کل: 36,098)

یافه

(فِ) (ص.) یاوه، بی معنی، بیهوده.

یافه درای

(~. دَ)(ص فا.) بیهوده گو، ژاژخای.

یافوخ

[ ع. ] (اِ.) محل التقای استخوان مقدم سر به استخوان مؤخر سر، جان دانه.

یاقوت

[ ع. ] (اِ.) از سنگ‌های معدنی گران بها به رنگ‌های سرخ، زرد، کبود.

یاقوتی

۱ - (اِ.) نوعی از انگور که دانه‌های آن ریز و سرخ رنگ است.
۲- (ص نسب.) به رنگ یاقوت.

یال

(اِ.)
۱- گردن.
۲- بن گردن.
۳- موی گردن اسب.
۴- زور، قدرت.

یال برآوردن

(بَ وَ دَ)(مص ل.)گردن کشیدن، سرافرازی نمودن.

یال و کوپال

(لُ) (اِمر.) توش و توان، نیرو، زورمندی.

یالانچی

[ تر. ] (اِ.)۱ - بی بند و بار.
۲- ریسمان - باز.

یالقوز

(اِ.) = یالغوز.
۱- شخص مجرد، بی زن و فرزند.
۲- بی قید و بند، کسی که مشکل و دردسر ندارد

یاللعجب

(لَ لْ عَ جَ) [ ع. ] (شب جم.) شگفتا! عجبا!

یالمند

(مَ) (ص.) مخفّفِ عیالمند، شخصی که زن و فرزند دارد.

یالیت

(لَ تْ یا تَ) [ ع. ] (اِ.) ای کاش.

یام

(اِ.)۱ - اسب قاصد، پیک.
۲- جایی که اسب پیک را با اسب تازه نفس عوض می‌کردند.

یام

(حر رب.) نک. یا.

یامان

[ تر. ] (اِ.) (عا.) نوعی باد است که اگر بیاید یا کسی بدان مبتلا گردد مایه مرگ او می‌شود.

یامخانه

(ن) [ تر - فا. ] (اِ.) پست خانه، چاپارخانه.

یامفت

(مُ) (اِمر.) (عا.) مفت، رایگان.

یان

(اِ.)
۱- سخنان بی معنی که بی اراده گفته شود.
۲- هذیان.

یانع

(ن) [ ع. ] (اِفا. ص.) رسیده.


دیدگاهتان را بنویسید