دیوان حافظ – حاصل کارگه کون و مکان این همه نیست

حاصل کارگه کون و مکان این همه نیست

حاصلِ کارگه کون و مکان این همه نیست
باده پیش آر که اسبابِ جهان این همه نیست

از دل و جان شرفِ صحبتِ جانان غرض است
غرض این است، وگرنه دل و جان این همه نیست

مِنَّتِ سِدره و طوبی ز پیِ سایه مکش
که چو خوش بنگری ای سروِ روان این همه نیست

دولت آن است که بی خونِ دل آید به کنار
ور نه با سعی و عمل باغِ جَنان این همه نیست

پنج روزی که در این مرحله مهلت داری
خوش بیاسای زمانی که زمان این همه نیست

بر لبِ بحرِ فنا منتظریم ای ساقی
فرصتی دان که ز لب تا به دهان این همه نیست

زاهد ایمن مشو از بازیِ غیرت، زنهار
که ره از صومعه تا دیرِ مغان این همه نیست

دردمندیّ‌ِ منِ سوختهٔ زار و نَزار
ظاهرا حاجتِ تقریر و بیان این همه نیست

نام حافظ رقمِ نیک پذیرفت ولی
پیش رندان رقمِ سود و زیان این همه نیست

  شاهنامه فردوسی - پادشاهى طهمورث ديوبند سى سال بود
در شبکه های اجتماعی به اشتراک بگذارید

دیدم و آن چشم دل سیه که تو داری
جانب هیچ آشنا نگاه ندارد
«حافظ»

فرهنگ معین

واژه مورد نظر خود را جستجو کنید
جستجوی واژه

لیست واژه‌ها (تعداد کل: 36,098)

گشت کردن

(~. کَ دَ) (مص ل.) سیر کردن، گردیدن.

گشتا

(گُ) (اِ.) بهشت.

گشتن

(گَ تَ) [ په. ] (مص ل.)
۱- دور زدن، گردیدن.
۲- تغییر کردن.
۳- شدن.
۴- جستجو کردن.
۵- گردش، سیر کردن.
۶- چرخیدن، دور زدن.
۷- مراجعت کردن.
۸- جنگ کردن، مبارزه کردن،
۹- انتقال یافتن، رسیدن.
۱۰ - زایل شدن، غروب کردن.

گشته

(گَ تِ) (ص مف.)
۱- گردیده.
۲- تغییر یافته، عوض شده.
۳- گردش کرده، سیر کرده. گشتی (گَ) (اِ.) پاسبان شب، پلیس.

گشن

(گَ شَ) (ص.) بسیار، انبوه.

گشنه

(گُ نِ) (ص.) (عا.) گرسنه.

گشنگی

(گُ نِ) (حامص.) گرسنگی.

گشنی

(گُ) (حامص.) جفت گیری حیوان نر با ماده.

گشنیدن

(گُ دَ) (مص ل.) آمیختن نر و ماده.

گشنیز

(گِ) [ په. ] (اِ.)
۱- گیاهی است یک ساله با گل‌های سفید و چتری، از سبزی‌های خوردنی که مزه آن تند است.
۲- ورقی دربازی که خال‌های آن شبیه برگ گشنیز است، خاج.

گشودن

(گُ دَ) (مص م.) باز کردن.

گشوده

(گُ دَ یا دِ) (ص مف.) باز شده، وا شده.

گشودگی

(گُ دِ) (حامص.) گشایش.

گشی

(گَ) (حامص.) = کشی:
۱- خوشی، خوشحالی، شادمانی.
۲- خرامیدگی، رفتار توأم با ناز.

گفت

(گُ) (مص مر.) کلام، قول، گفتار.

گفت و شنود

(گُ تُ شُ) (اِمص.)
۱- گفتن و شنیدن مکالمه.
۲- مباحثه، جر و بحث.

گفت و شنید

(~ُ ش) (اِمص.) نک گفت و شنود.

گفتار

(گُ) (حامص.) سخن، حدیث.

گفتاردرمانی

(~. دَ) (حامص.)
۱- معالجه بیماری‌های روانی از راه گفت و گوی پزشک و بیمار.
۲- استفاده از روش‌های توان بخشی برای درمان اختلال‌های تکلم.

گفتمان

(گُ تِ) (اِمص.) گفت و گو، مباحثه.


دیدگاهتان را بنویسید