دیوان حافظ – حاصل کارگه کون و مکان این همه نیست

حاصل کارگه کون و مکان این همه نیست

حاصلِ کارگه کون و مکان این همه نیست
باده پیش آر که اسبابِ جهان این همه نیست

از دل و جان شرفِ صحبتِ جانان غرض است
غرض این است، وگرنه دل و جان این همه نیست

مِنَّتِ سِدره و طوبی ز پیِ سایه مکش
که چو خوش بنگری ای سروِ روان این همه نیست

دولت آن است که بی خونِ دل آید به کنار
ور نه با سعی و عمل باغِ جَنان این همه نیست

پنج روزی که در این مرحله مهلت داری
خوش بیاسای زمانی که زمان این همه نیست

بر لبِ بحرِ فنا منتظریم ای ساقی
فرصتی دان که ز لب تا به دهان این همه نیست

زاهد ایمن مشو از بازیِ غیرت، زنهار
که ره از صومعه تا دیرِ مغان این همه نیست

دردمندیّ‌ِ منِ سوختهٔ زار و نَزار
ظاهرا حاجتِ تقریر و بیان این همه نیست

نام حافظ رقمِ نیک پذیرفت ولی
پیش رندان رقمِ سود و زیان این همه نیست

  شاهنامه فردوسی - گرفتن رستم رخش را
در شبکه های اجتماعی به اشتراک بگذارید

برکشد آینه از جیب افق چرخ و در آن
بنماید رخ گیتی به هزاران انواع
«حافظ»

فرهنگ معین

واژه مورد نظر خود را جستجو کنید
جستجوی واژه

لیست واژه‌ها (تعداد کل: 36,098)

ارضاع

( اِ ) [ ع. ] (مص م.) شیر دادن.

ارضه

(اَ ض ِ یا ضَ) [ ع. ارضه ] (اِ.)
۱- موریانه، چوب خواره، دیوچه، دیوک.
۲- زنگ آهن.

ارعاء

( اِ ) [ ع. ]
۱- (مص م.) رویانیدن گیاه، چرانیدن ستور.۲ - گوش دادن به سخن کسی.
۳- بخشودن.
۴- (مص ل.) شرم داشتن.

ارعاب

( اِ ) [ ع. ] (مص م.) به رعب و هراس افکندن.

ارعد

(اَ عَ) [ ع. ] (ص.) رعدزده، برق زده.

ارغ

(اَ رُ) (اِ.) نک آروغ.

ارغاب

( اَ ) (اِمر.) جوی آب، رود. ارغا و ارغاو نیز گویند.

ارغام

( اِ ) [ ع. ] (مص م.)
۱- به خاک مالیدن، بینی کسی را به خاک مالیدن.
۲- خوار کردن.
۳- خشم گرفتن.

ارغده

(اَ رُ دِ) نک آرغده.

ارغشتک

(اَ غُ تَ) (اِ.)
۱- نوعی بازی دختران و آن چنان است که بر سر دو پا نشینند و کف‌های دست‌ها را بر سر زانوها مالند و چیزهایی گویند و همچنان نشسته بر سر پاها برجهند و کف‌های دست‌ها را بر ...

ارغند

(اَ غَ) [ په. ] (ص.) خشمگین، قهرآلود.

ارغنده

(اَ غَ دِ) (ص.) خشمگین، غضبناک.

ارغنون

(اَ غَ) [ معر - یو. ] (اِ.) نوعی ساز که از تعداد زیادی لوله تشکیل شده و هوا را به وسیله انبان در آن‌ها می‌دمیدند.

ارغه

(اَ غَ) (ص.) (عا.) نک ارقه.

ارغوان

(اَ غَ) (اِ.) درختی از تیره پروانه واران دارای برگ‌های گرد و گُل‌های سرخ.

ارغوانی

(اَ غَ) (ص.) سرخ مایل به بنفش.

ارغون

( اَ ) (ص.) اسب تند و تیز.

ارغون

( اِ ) نک ارغنون.

ارفاق

( اِ ) [ ع. ] (مص م.)
۱- به نرمی رفتار کردن با کسی.
۲- به کسی سود رسانیدن.

ارفاقاً

(اِ قَ نْ) [ ع. ] (ق.) به رفق و مدارا، از روی ارفاق.


دیدگاهتان را بنویسید