دیوان حافظ – به حسن و خلق و وفا کس به یار ما نرسد

به حسن و خلق و وفا کس به یار ما نرسد

به حسن و خُلق و وفا کس به یارِ ما نرسد
تو را در این سخن، انکارِ کارِ ما نرسد

اگر چه حُسن‌فروشان به جلوه آمده‌اند
کسی به حُسن و ملاحت به یارِ ما نرسد

به حق صحبت دیرین که هیچ محرمِ راز
به یارِ یک جهت حق‌گزارِ ما نرسد

هزار نقش برآید ز کِلکِ صُنع و یکی
به دل‌پذیری نقشِ نگارِ ما نرسد

هزار نقد به بازارِ کائنات آرند
یکی به سکهٔ صاحب عیارِ ما نرسد

دریغ قافله عمر کآن چنان رفتند
که گَردشان به هوایِ دیارِ ما نرسد

دلا ز رنجِ حسودان مرنج و واثق باش
که بد به خاطرِ امیدوارِ ما نرسد

چنان بِزی که اگر خاکِ ره شوی کس را
غبارِ خاطری از ره‌گذارِ ما نرسد

بسوخت حافظ و ترسم که شرحِ قصهٔ او
به سمعِ پادشهِ کام‌گارِ ما نرسد





  شاهنامه فردوسی - داستان ضحاك با كاوه آهنگر
در شبکه های اجتماعی به اشتراک بگذارید

زاهد شراب کوثر و حافظ پیاله خواست
تا در میانه خواسته کردگار چیست
«حافظ»

فرهنگ معین

واژه مورد نظر خود را جستجو کنید
جستجوی واژه

لیست واژه‌ها (تعداد کل: 36,098)

گلنار

(~.) (اِمر.)
۱- گل انار.
۲- هر گل سرخ صد برگ.

گلناری

(~.)
۱- (ص.) هرآنچه به رنگ گلنار بود.
۲- (اِمر.) نوعی یاقوت ک ه رنگش مانند گل انار می‌باشد.

گلنگدن

(گَ لَ گَ دَ) [ تر. ] (اِمر.) شیئی فلزی در تفنگ و تیربارها که متصل به محفظه فشنگ است و با حرکت دادن و پیچانیدن آن فشنگ به محفظه وارد و یا پوکه فشنگ از محفظه انتهای آن خارج ...

گله

(~.) (اِ.) دانه انگور که از خوشه جدا شده باشد.

گله

(گِ لِ یا لَ) [ په. ] (اِ.) شکایت، شکوه، اظهار دلتنگی و عدم رضایت.

گله

(گُ لِ یا لَ) (اِ.) زلف پیچیده و مجعد زنان چون موی زنگی.

گله

(~.) پارچه‌ای که بر سقف خانه‌ها مانند سایبان بندند؛ آسمانگیر.

گله

(~.) (اِ.) (عا.) گوشه.

گله

(~.) (اِ.) توده (هرچیز).

گله

(گَ لَّ یا لُِ) (اِ.) رمه، رمه گاو و گوسفند.

گله

(~.) (اِ.) راهی که در میان دو کوه واقع شده باشد.

گله به گله

(گُ لِ. بِ. گُ لِ) (ق.) (عا.) جابه جا، همه جا.

گله دار

(گَ لَّ یا لُِ) (ص فا.) دارنده گله (گاو و گوسفند و غیره)، آن که گله را نگهبانی کند و پرورش دهد.

گله مند

(~. مَ) (ص.) دارای گله و شکایت، دارای آمادگی برای گله کردن.

گله گزاری

(گِ لِ. گُ) (حامص.) شکایت کردن، شکوه کردن.

گلو

(گِ یا گَ) (اِ.)
۱- قسمت جلوی گردن، مجرای غذا و هوا در درون گردن، حلق.
۲- لوله یا مجرای باریکی که یک مخزن را به دهانه پیوند می‌دهد (فنی). ؛ ~پیش چیزی (کسی) گیر کردن (کن.) سخت خواهان ...

گلو تر کردن

(~. تَ. کَ دَ)(مص ل.)نوشیدن.

گلو پاره کردن

(~. رِ. کَ دَ) (مص ل.) فریاد زدن.

گلوبند

(~. بَ) (اِمر.)
۱- گردن بند، سینه - ریز.
۲- دستمال گردن.

گلوله

(گُ لِ) (اِ.)
۱- هرچیز گرد و گلوله مانند.
۲- فشنگ، جسمی ساخته شده از سرب که برای تیراندازی در سلاح‌های گرم به کار می‌رود.


دیدگاهتان را بنویسید