دیوان حافظ – ای نسیم سحر آرامگه یار کجاست

ای نسیم سحر آرامگه یار کجاست

ای نسیمِ سحر آرامگَهِ یار کجاست؟
منزلِ آن مَهِ عاشق‌کُشِ عَیّار کجاست؟

شبِ تار است و رَهِ وادیِ اَیمَن در پیش
آتشِ طور کجا موعدِ دیدار کجاست؟

هر که آمد به جهان نقشِ خرابی دارد
در خرابات بگویید که هُشیار کجاست؟

آن‌کس است اهلِ بشارت که اشارت داند
نکته‌ها هست بسی مَحرمِ اسرار کجاست؟

هر سرِ مویِ مرا با تو هزاران کار است
ما کجاییم و مَلامت‌گرِ بی‌کار کجاست؟

باز پرسید ز گیسویِ شِکَن در شِکَنَش
کاین دلِ غم‌زده سرگشته گرفتار کجاست؟

عقل دیوانه شد آن سلسلهٔ مُشکین کو؟
دل ز ما گوشه گرفت ابرویِ دلدار کجاست؟

ساقی و مُطرب و مِی جمله مُهَیّاست ولی
عیش بی‌یار مُهیّا نشود یار کجاست؟

حافظ از بادِ خزان در چمنِ دَهر مَرَنج
فکرِ معقول بفرما گُلِ بی‌خار کجاست؟





  دیوان حافظ - ساقی بیا که یار ز رخ پرده برگرفت
در شبکه های اجتماعی به اشتراک بگذارید

از بخت سبز چون شمع، صائب گلی نچیدیم
در اشک و آه شد صرف، یکسر وجود ما را
«صائب تبریزی»

فرهنگ معین

واژه مورد نظر خود را جستجو کنید
جستجوی واژه

لیست واژه‌ها (تعداد کل: 36,098)

کلیسا

(کِ) [ یو. ] (اِ.) عبادتگاه مسیحیان.

کلیشه

(کِ ش) [ فر. ] (اِ.)
۱- نوشته یا تصویری حک شده روی فلز که در چاپ از آن استفاده کنند.
۲- قالب، باسمه.

کلیشه ای

(~.) [ فر - فا. ] (ص نسب.)
۱- منسوب به کلیشه.
۲- قالبی، باسمه‌ای.

کلیل

(کَ) [ ع. ] (ص.)
۱- کند، سست.
۲- مانده شده.

کلیم

(کَ) [ ع. ] (ص.) هم سخن، هم صحبت.

کلیم دست

(~. دَ) [ ع - فا. ] (ص مر.) مبارک دست، کامیاب.

کلیمی

(کَ) [ ع. ] (ص نسب.) موسوی، پیرو حضرت موسی، یهودی.

کلینکس

(کِ نِ) (اِ.) دستمال کاغذی، مأخوذ از نام تجاری دستمال کاغذی.

کلینیک

(کِ) [ فر. ]
۱- (اِ.) ساختمان یا بخشی در بیمارستان یا مراکز بهداشتی - درمانی که به درمان بیماران یا مراقبت پزشکی از بیماران سرپایی اختصاص داشته باشد، درمانگاه. (فره).
۲- (ص.) بالینی.

کلیه

(کُ یِ یا یَ) [ ع. کلیه ] (اِ.) قلوه، هر یک از دو عضو لوبیایی شکل که عضو مترشح دستگاه ادراری را به وجود می‌آورند.

کلیه

(کُ لّ یِّ) [ ع. ]
۱- (مص جع.) کلیت.
۲- (اِ.) همه، جمعاً.

کلیواج

(کَ) (اِ.) غلیواج، زغن.

کلیون

(کُ) (اِ.) گلیون، جامه هفت رنگ.

کلیوی

(کُ یَ) [ ع. ] (ص نسب.) مربوط یا منسوب به کلیه.

کلیپس

(کِ) [ فر. ] (اِ.) وسیله‌ای به شکل میله خمیده فلزی یا پلاستیکی برای نگه داشتن ورقه‌های کاغذ، مقوا و مانند آن، گیره.

کلیچه

(کُ چِ) (اِ.)
۱- نان، قرص نان.
۲- جامه نیم تنه.

کلیچه

(~.) (اِ.) = کلید: کلید چوبین که بدان کلیدان را بگشایند.

کلیک

(کِ) (ص.) لوچ، احول.

کلیک

(~.) (اِ.) انگشت کوچک دست یا پا.

کلیک

(کَ) (اِ.) = کلک: جغد.


دیدگاهتان را بنویسید