دیوان حافظ – ای نسیم سحر آرامگه یار کجاست

ای نسیم سحر آرامگه یار کجاست

ای نسیمِ سحر آرامگَهِ یار کجاست؟
منزلِ آن مَهِ عاشق‌کُشِ عَیّار کجاست؟

شبِ تار است و رَهِ وادیِ اَیمَن در پیش
آتشِ طور کجا موعدِ دیدار کجاست؟

هر که آمد به جهان نقشِ خرابی دارد
در خرابات بگویید که هُشیار کجاست؟

آن‌کس است اهلِ بشارت که اشارت داند
نکته‌ها هست بسی مَحرمِ اسرار کجاست؟

هر سرِ مویِ مرا با تو هزاران کار است
ما کجاییم و مَلامت‌گرِ بی‌کار کجاست؟

باز پرسید ز گیسویِ شِکَن در شِکَنَش
کاین دلِ غم‌زده سرگشته گرفتار کجاست؟

عقل دیوانه شد آن سلسلهٔ مُشکین کو؟
دل ز ما گوشه گرفت ابرویِ دلدار کجاست؟

ساقی و مُطرب و مِی جمله مُهَیّاست ولی
عیش بی‌یار مُهیّا نشود یار کجاست؟

حافظ از بادِ خزان در چمنِ دَهر مَرَنج
فکرِ معقول بفرما گُلِ بی‌خار کجاست؟





  دیوان حافظ - بلبلی خون دلی خورد و گلی حاصل کرد
در شبکه های اجتماعی به اشتراک بگذارید

ناامیدم مکن از سابقه لطف ازل
تو پس پرده چه دانی که که خوب است و که زشت
«حافظ»

فرهنگ معین

واژه مورد نظر خود را جستجو کنید
جستجوی واژه

لیست واژه‌ها (تعداد کل: 36,098)

کفچل

(کَ چَ) (اِ.) کفل اسب، سرین اسب.

کفچلیز

(~.)
۱- (اِ.) چمچه بزرگ سوراخ دار.
۲- سگ ماهی.
۳- بچه قورباغه ؛کفچلاز، کفچلیزه، کفجلاز، کفجلیز، مفچلیزک، کفلیز، کفلیزک نیز گویند.

کفچه

(کَ چَ) (اِ.) زلف پرپیچ و شکن، طره.

کفچه

(کَ چِ یا چَ) (اِ.) کبچه، کفگیر.

کفچه مار

(~.) (اِ.) یکی از اقسام ماران سمی خطرناک که دارای زهری کشنده‌است. وجه تسمیه این دسته ماران از آن جهت است که زواید مهره‌های گردنی خود را به اختیار می‌توانند پهن کنند و در این حال قسمت سر و گردن ...

کفک

(کَ فَ)(اِمصغ.) کف، کف آب، صابون...

کفک

(کَ فَ) (اِ.) = کپک:
۱- کف دست.
۲- رنگ سفید یا سبز رنگی که روی نان و دیگر غذاهای شب مانده پدید آید.

کفگیر

(کَ) (اِ.) قاشق بزرگ سوراخ دار که به کمک آن کف روی غذا را می‌گیرند یا با آن غذا را می‌کشند.

کفگیرک

(کَ رَ) (اِمصغ.) نوعی بیماری پوستی شبیه به کُورک.

کفیدن

(کَ دَ) (مص ل.) ترکیدن، شکافتن.

کفیده

(کَ دِ) (ص مف.) باز شده، شکافته.

کفیز

(کَ فِ) (اِ.) پیمانه.

کفیل

(کَ) [ ع. ] (ص.) ضامن، پذیرفتار.

کل

(کُ) (ص.) منحنی، کج، کجی، انحناء.

کل

(~.) (اِ.) ده، روستا.

کل

(~.) (ص.) کوتاه، ناقص، کند. مق -. تیز.

کل

(کَ) [ طبر. ] (اِ.) نرینه جمیع حیوانات از قبیل گاو و گوسفند.

کل

(کَ) (ص.) بی مو، مخفف کچل.

کل

(کُ لّ) [ ع. ] (اِ.) همه، همگی.

کل

(کَ لّ) [ ع. ] (اِ.) گرانبار شدن، سنگینی.


دیدگاهتان را بنویسید