دیوان حافظ – ای غایب از نظر به خدا می‌سپارمت

ای غایب از نظر به خدا می‌سپارمت

ای غایب از نظر به خدا می‌سپارمت
جانم بسوختی و به دل دوست دارمت

تا دامنِ کفن نکشم زیرِ پایِ خاک
باور مکن که دست ز دامن بدارمت

محرابِ ابرویت بنما تا سحرگهی
دستِ دعا برآرم و در گردن آرمت

گر بایدم شدن سویِ هاروتِ بابلی
صد گونه جادویی بکنم تا بیارمت

خواهم که پیش میرمت ای بی‌وفا طبیب
بیمار باز پرس که در انتظارمت

صد جوی آب بسته‌ام از دیده بر کنار
بر بویِ تخمِ مِهر که در دل بکارمت

خونم بریخت وز غمِ عشقم خلاص داد
مِنّت پذیرِ غمزهٔ خنجر گذارمت

می‌گریم و مرادم از این سیلِ اشک‌بار
تخمِ محبّت است که در دل بکارمت

بارم ده از کرم سویِ خود تا به سوزِ دل
در پای دم‌به‌دم گهر از دیده بارمت

حافظ شراب و شاهد و رندی نه وضعِ توست
فِی‌الجمله می‌کنی و فرو می‌گذارمت

دیوان حافظ - دوش از جناب آصف پیک بشارت آمد

ای غایب از نظر به خدا می‌سپارمت, حافظ, حافظ شیرازی, دیوان حافظ, دیوان حافظ شیرازی, شعر, شعر پارسی, شعر حافظ, شعر فارسی, غزل, غزل حافظ, غزلیات دیوان حافظ, فال حافظ

بدون نظر

در شبکه های اجتماعی به اشتراک بگذارید

دلم بجو که قدت همچو سرو دلجوی است
سخن بگو که کلامت لطیف و موزون است
«حافظ»

دیوان حافظ – ای نسیم سحر آرامگه یار کجاست

دیوان حافظ – واعظان کاین جلوه در محراب و منبر می‌کنند

دیوان حافظ – دلبر برفت و دلشدگان را خبر نکرد

دیوان حافظ – آن سیه‌چرده که شیرینی عالم با اوست

دیوان حافظ – تا ز میخانه و می نام و نشان خواهد بود

دیوان حافظ – بی مهر رخت روز مرا نور نماندست

دیوان حافظ – اگر آن ترک شیرازی به‌‌ دست‌ آرد دل ما را

دیوان حافظ – دلی که غیب نمای است و جام جم دارد

شاهنامه فردوسی – پيام فرستادن رستم به نزد شاه هاماوران

شاهنامه فردوسی – آگاه شدن منوچهر از كار زال و رودابه‏

شاهنامه فردوسی – پرسيدن همسر مهراب از دستان ويژگيهاى او را

شاهنامه فردوسی – آفرینش کیهان

شاهنامه فردوسی – شكيبايى ايرج و برترى عقلش

شاهنامه فردوسی – خواليگرى كردن ابليس

شاهنامه فردوسی – رفتن كنيزكان رودابه به ديدن زال زر

شاهنامه فردوسی – كشته شدن سيامك بر دست ديو

فرهنگ معین

واژه مورد نظر خود را جستجو کنید

جستجوی واژه

لیست واژه‌ها (تعداد کل: 36,098)

کرد

(کَ)
۱- (مص مر.) کردن، عمل آوردن.
۲- (اِمص.) کردار، عمل.

کرد

(کَ یا کِ) (اِ.) = کردو:
۱- شاخه‌ای که در وقت پیراستن از درخت بریده می‌شود.
۲- قطعه زمینی که کناره‌های آن را بلند کنند تا آب در آن نشیند و در میان آن سبزی کارند یا زراعت کنند.