دیوان حافظ – اگر چه عرض هنر پیش یار بی‌ادبیست

اگر چه عرض هنر پیش یار بی‌ادبیست

اگر چه عرض هنر پیشِ یار بی‌ادبیست
زبان خموش، ولیکن دهان پُر از عربیست

پری نهفته رخ و دیو در کرشمهٔ حُسن
بسوخت دیده ز حیرت که این چه بوالعجبیست

در این چمن گلِ بی خار کس نچید آری
چراغِ مصطفوی با شرارِ بولَهَبیست

سبب مپرس که چرخ از چه سِفله‌پرور شد
که کام‌بخشی او را بهانه بی‌سببیست

به نیم جو نخرم طاقِ خانقاه و رِباط
مرا که مَصطَبه ایوان و پای خُم طَنَبیست

جمالِ دختر رَز نورِ چشمِ ماست مگر
که در نقابِ زُجاجی و پردهٔ عِنَبیست

هزار عقل و ادب داشتم من ای خواجه
کنون که مستِ خرابم، صلاح بی‌ادبیست

بیار می که چو حافظ هزارم استظهار
به گریهٔ سحری و نیازِ نیم شبیست




  شاهنامه فردوسی - لشكر كشيدن زال سوى افراسياب
در شبکه های اجتماعی به اشتراک بگذارید

گر خلوت ما را شبی از رخ بفروزی
چون صبح بر آفاق جهان سر بفرازم
«حافظ»

فرهنگ معین

واژه مورد نظر خود را جستجو کنید
جستجوی واژه

لیست واژه‌ها (تعداد کل: 36,098)

کاپوچینو

(پُ نُ) [ ایتا. ] (اِ.) نوعی قهوه که به همراه شیر داغ صرف شود.

کاپیتال

[ فر. ] (اِ.) سرمایه، ثروت، دارایی.

کاپیتالیسم

[ فر. ] (اِ.)
۱- سرمایه داری.
۲- تفوق سرمایه داران در امور صنعتی.

کاپیتان

[ فر. ] (اِ.)
۱- سروان، فرمانده.
۲- خلبان.
۳- ناخدا.
۴- رهبر یک تیم ورزشی، سر ی ا ر (فره).

کاپیتولاسیون

(تُ) [ فر. ] (اِ.) حقی که به اتباع بیگانه در مملکتی دهند مبنی بر این که اگر در آن کشور جرمی مرتکب شدند در محاکم خود آن کشور محاکمه نشوند بلکه در محکمه‌های مربوط به دولت خود محاکمه شوند.

کاپیچ

(ص فا. اِ.)
۱- لفافه‌ای که زردوزان برای قماش سازند.
۲- دسته و بسته.

کاچ

(اِ.)
۱- آبگینه.
۲- شیشه ساییده شده که کاسه گران روی طبق و کاسه ناپخته مالند.

کاچ

(اِ.) تارک سر، فرق سر. کاج و کاچک نیز گویند.

کاچار

(اِ.) آلات و ادوات، اسباب خانه.

کاچال

(اِ.) ضروریات، وسایل خانه از هر چیز.

کاچه

(چِ) (اِ.)
۱- چانه و زنخ.
۲- خوشی، طرب. کچول هم گفته شده.

کاچول

(اِ.) حرکت و جنبش سرین هنگام رقص.

کاچی

(اِ.) غذایی شبیه حلوا که از شکر و آرد و روغن درست کنند.

کاچیک

(اِ.) شیره انگور، شیره مویز.

کاژ

(ص.) لوچ و احول.

کاک

(اِ.)
۱- مرد.
۲- مردمک چشم.
۳- هر چیز خشکیده و باریک.
۴- میان تهی.

کاک

(اِ.) سر زبان، نوک زبان.

کاک

(اِ.) نانی که از آرد خشکه با روغن و شیر پزند.

کاکا

(اِ.)
۱- برادر بزرگتر.
۲- غلام.

کاکا

(اِ.)
۱- مربی خان زادگان، لله بزرگ - زادگان، اتابیک.
۲- غلامی قدیمی که در خانه پیر شده باشد.


دیدگاهتان را بنویسید