دیوان حافظ – اگر چه عرض هنر پیش یار بی‌ادبیست

اگر چه عرض هنر پیش یار بی‌ادبیست

اگر چه عرض هنر پیشِ یار بی‌ادبیست
زبان خموش، ولیکن دهان پُر از عربیست

پری نهفته رخ و دیو در کرشمهٔ حُسن
بسوخت دیده ز حیرت که این چه بوالعجبیست

در این چمن گلِ بی خار کس نچید آری
چراغِ مصطفوی با شرارِ بولَهَبیست

سبب مپرس که چرخ از چه سِفله‌پرور شد
که کام‌بخشی او را بهانه بی‌سببیست

به نیم جو نخرم طاقِ خانقاه و رِباط
مرا که مَصطَبه ایوان و پای خُم طَنَبیست

جمالِ دختر رَز نورِ چشمِ ماست مگر
که در نقابِ زُجاجی و پردهٔ عِنَبیست

هزار عقل و ادب داشتم من ای خواجه
کنون که مستِ خرابم، صلاح بی‌ادبیست

بیار می که چو حافظ هزارم استظهار
به گریهٔ سحری و نیازِ نیم شبیست




  شاهنامه فردوسی - تاخت كردن منوچهر بر سپاه تور
در شبکه های اجتماعی به اشتراک بگذارید

ز دست جور تو گفتم ز شهر خواهم رفت
به خنده گفت که حافظ برو که پای تو بست
«حافظ»

فرهنگ معین

واژه مورد نظر خود را جستجو کنید
جستجوی واژه

لیست واژه‌ها (تعداد کل: 36,098)

چاپ خانه

(نِ) [ هند - فا. ] (اِمر.) محل چاپ کردن، جای چاپ کردن، مطبعه.

چاپ چی

[ هند - تر. ] (ص مر.)
۱- چاپ کننده.
۲- کارگر چاپ خانه.

چاپار

[ تُر. ] (اِ.) پیک، نامه بر.

چاپارخانه

(نِ) [ تر - فا. ] (اِ.) پستخانه.

چاپلوس

(ص.) تملق گو، چرب زبان.

چاپنده

(پَ دِ) (ص فا.) آن که مال مردم را به یغما می‌برد، غارت کننده.

چاپگر

(اِمر.) دستگاه الکترونیکی برای چاپ داده‌های کامپیوتری، پرینتر. ؛ ~ جوهرافشان چاپگری که با پرتاب ذرات جوهر بر کاغذ نقش ایجاد کند. ؛ ~ سوزنی چاپگری که در آن حرف یا نماد ماتریسی از نقاط است و ...

چاپیدن

(دَ) [ تُر - فا. ] (مص م.) غارت کردن، تاراج کردن.

چاچ

(اِ.) نام شهری در ماورالنهر که کمان و تیر آن معروف بود.

چاچله

(چَ لِ) (اِ.) کفش، پاپوش.

چاچول

(اِ.) حقه، نیرنگ.

چاچولباز

(ص فا.) حقه باز، حیله گر.

چاک

(اِ.)
۱- شکاف.
۲- پاره.
۳- سفیده صبح.
۴- دریچه. ؛ به ~ زدن گریختن، فرار کردن.

چاک

(اِ.) = چک. جک: قباله باغ و خانه و مانند آن.

چاک دادن

(دَ) (مص م.) شکافتن، دریدن، پاره کردن.

چاکاچاک

(اِصت.) نک چکاچک.

چاکاچاک

(ص مر.) دارای شکاف بسیار، پرشکاف، پاره پاره.

چاکر

(کِ) (اِ.) نوکر، بنده، خدمتگزار.

چاکسو

(اِ.) دانه‌ای ریز و سیاه به اندازه دانه بِه که در طبِ قدیم برای مداوای چشم به کار می‌رفته‌است.

چاکوچ

(اِ.) = چکوچ:
۱- پتک آهنگران و مسگران، مطراق.
۲- چکش.


دیدگاهتان را بنویسید