دیوان حافظ – اگر روم ز پی‌اش فتنه‌ها برانگیزد

اگر روم ز پی‌اش فتنه‌ها برانگیزد

اگر روم ز پِی‌اش فتنه‌ها برانگیزد
ور از طلب بنشینم به کینه برخیزد

و گر به رهگذری یک دَم از وفاداری
چو گَرد در پِی‌اش افتم چو باد بُگْریزد

و گر کنم طلبِ نیم بوسه صد افسوس
ز حُقِّهٔ دهنش چون شکر فرو ریزد

من آن فریب که در نرگسِ تو می‌بینم
بس آبروی که با خاک ره برآمیزد

فراز و شیب بیابان عشق، دامِ بلاست
کجاست شیردلی کز بلا نپرهیزد

تو عمر خواه و صبوری که چرخِ شعبده باز
هزار بازی از این طُرفه‌تر برانگیزد

بر آستانهٔ تسلیم سر بِنِه حافظ
که گر ستیزه کنی، روزگار بستیزد





  شاهنامه فردوسی - خوان دوم يافتن رستم چشمه آب
در شبکه های اجتماعی به اشتراک بگذارید

دلی که با سر زلفین او قراری داد
گمان مبر که بدان دل قرار بازآید
«حافظ»

فرهنگ معین

واژه مورد نظر خود را جستجو کنید
جستجوی واژه

لیست واژه‌ها (تعداد کل: 36,098)

پروانه

(~.) (اِ.)
۱- نوشته‌ای رسمی که به دارنده آن اجازه کار معینی را می‌دهد مثل پروانه وکالت.
۲- جواز، اجازه نامه.
۳- حکم، فرمان پادشاهان.

پروانه

(~.) (اِ.)
۱- دلیل، رهبر.
۲- یکی از گوشه‌های همایون.

پروانه

(پَ نِ) (اِ.)
۱- نام عمومی هر یک از تیره پروانگان جزو رده حشرات که گونه و اقسام متعدد دارد.
۲- پروانک، جانوری درنده شبیه شغال که به دنبال شیر حرکت می‌کند و بازمانده شکار آن را می‌خورد. سیاه گوش و چاوشی ...

پروانچه

(پَ چِ)(اِمصغ.)
۱- پروانه، اجازه نامه.
۲- فرمان پادشاهان.
۳- برات، حواله.

پروانک

(پَ نَ) [ په. ] (اِ.) نک پروانه.

پروانگان

(پَ نِ) (اِ.) جِ پروانه ؛ راسته‌ای از تیره حشرات که دارای چهاربال نازک پوشیده از پولک‌های لطیف کوچکی است که غالباً رنگینند. پروانگان اقسام مختلف دارند که بعضی از آن‌ها دارای رنگ آمیزی بسیار زیبا و جالب می‌باشند.

پروتئین

(پُ رُ تِ) [ فر. ] (اِ.) نوعی ترکیب آلی پیچیده موجود در بافت‌های گیاهی و جانوری که برای رشد و ترمیم بافت‌ها لازم است.

پروتز

(پُ رُ تِ) [ فر. ] (اِ.) ~هر نوع وسیله مصنوعی جانشین برای جبران نقص عضو، حفظ زیبایی یا هر دو. مانند دندان، چشم یا پای مصنوعی.

پروتستان

(پُ تِ) [ فر. ] (اِ.) یکی از شعب سه گانه دین مسیح که پیروان آن به پاپ عقیده ندارند.

پروتوپلاست

(پُ رُ تُ پِ) [ فر. ] (اِ.) یاخته بدون دیواره، پیش یاخته (فره).

پروتوپلاسم

(~.) [ فر. ] (اِ.) ماده سیال و بی رنگ زنده سلول‌های گیاهی و جانوری که از دو جزو سیتوپلاسم و هسته تشکیل شده و سطح آن دارای نیروی کششی خاصی است که آن را از جاری شدن محفوظ می‌دارد ...

پروتکل

(پُ رُ تُ کُ) [ فر. ] (اِ.) صورت جلسه مذاکرات سیاسی برای عقد قراردادهای رسمی، مقاوله نامه.

پروراندن

(پَ وَ دَ) (مص م.)
۱- پرورش دادن.
۲- غذا دادن.
۳- کلام را آراستن.

پروراننده

(پَ وَ نَ دِ)(ص فا.)
۱- مربی.
۲- غذا دهنده.
۳- به وجود آورنده.

پرورانیدن

(پَ وَ دَ) (مص م.) نک پروراندن.

پرورانیده

(پَ وَ دِ) (ص مف.) پرورده، پرورش یافته.

پروردن

(پَ وَ دَ) [ په. ] (مص م.)
۱- پروراندن.
۲- در عسل یا شکر و مانند آن پختن.
۳- آموختن، تعلیم دادن.

پرورده

(پَ وَ دِ) (ص مف.)
۱- پرورش یافته.
۲- چیزی را در عسل یا شکر یا مانند آن پختن.

پروردگار

(پَ وَ دِ) (ص فا.)
۱- پرورش دهنده.
۲- پ ادشاه.
۳- یکی از نام‌های خداوند.

پرورش

(پَ وَ رِ) [ په. ] (اِمص.)
۱- آموزش، تعلیم.
۲- غذا، خورش.


دیدگاهتان را بنویسید