شاهنامه فردوسی – گريختن افراسياب از رزمگاه
گريختن افراسياب از رزمگاه تهمتن برانگيخت رخش از شتاب پس پشت جنگ آور افراسياب چنين گفت با رخش كاى نيك يار مكن سستى اندر گه كارزار كه من شاه را بر تو بىجان كنم بخون سنگ را رنگ مرجان كنم چنان گرم شد رخش آتش گهر كه گفتى بر آمد ز […]