شاهنامه فردوسی – گرفتار شدن نوذر به دست افراسياب
گرفتار شدن نوذر به دست افراسياب چو بشنيد نوذر كه قارن برفت دمان از پسش روى بنهاد و تفت همى تاخت كز روز بد بگذرد سپهرش مگر زير پى نسپرد چو افراسياب آگهى يافت ز وى كه سوى بيابان نهادست روى سپاه انجمن كرد و پويان برفت چو شير از پسش […]