شاهنامه فردوسی – آمدن كى قباد به استخر پارس
آمدن كى قباد به استخر پارس و زانجا سوى پارس اندر كشيد كه در پارس بد گنجها را كليد نشستنگه آن گه باسطخر بود كيان را بدان جايگه فخر بود جهانى سوى او نهادند روى كه او بود سالار ديهيم جوى بتخت كيان اندر آورد پاى بداد و به آيين فرخنده […]
شاهنامه فردوسی – آشتى خواستن پشنگ از كى قباد
آشتى خواستن پشنگ از كى قباد سپهدار تركان دو ديده پر آب شگفتى فرو ماند ز افراسياب يكى مرد با هوش را برگزيد فرسته بايران چنانچون سزيد يكى نامه بنوشت ار تنگوار برو كرده صد گونه رنگ و نگار بنام خداوند خورشيد و ماه كه او داد بر آفرين دستگاه […]