شاهنامه فردوسی – آشتى خواستن پشنگ از كى قباد
آشتى خواستن پشنگ از كى قباد سپهدار تركان دو ديده پر آب شگفتى فرو ماند ز افراسياب يكى مرد با هوش را برگزيد فرسته بايران چنانچون سزيد يكى نامه بنوشت ار تنگوار برو كرده صد گونه رنگ و نگار بنام خداوند خورشيد و ماه كه او داد بر آفرين دستگاه […]
شاهنامه فردوسی – آگاه شدن پشنگ از مرگ منوچهر
آگاه شدن پشنگ از مرگ منوچهر پس آنگه ز مرگ منوچهر شاه بشد آگهى تا بتوران سپاه ز نارفتن كار نوذر همان يكايك بگفتند با بدگمان چو بشنيد سالار تركان پشنگ چنان خواست كايد بايران بجنگ يكى ياد كرد از نيا زادشم هم از تور بر زد يكى تيز دم ز […]