شاهنامه فردوسی – پاسخ دادن زال موبدان را
پاسخ دادن زال موبدان را زمانى پر انديشه شد زال زر بر آورد يال و بگسترد بر و زان پس بپاسخ زبان برگشاد همه پرسش موبدان كرد ياد نخست از ده و دو درخت بلند كه هر يك همى شاخ سى بر كشند بسالى ده و دو بود ماه نو چو شاه […]
شاهنامه فردوسی – پژوهش كردن موبدان از زال
پژوهش كردن موبدان از زال چنين گفت پس شاه گردن فراز كزين هر چه گفتيد داريد راز بخواند آن زمان زال را شهريار كز و خواست كردن سخن خواستار بدان تا بپرسند از و چند چيز نهفته سخنهاى ديرينه نيز نشستند بيدار دل بخردان همان زال با نامور موبدان بپرسيد مر […]
شاهنامه فردوسی – گفتارى در بخت زال در نزد ستاره شناسان
گفتارى در بخت زال در نزد ستاره شناسان بفرمود تا موبدان و ردان ستارهشناسان و هم بخردان كنند انجمن پيش تخت بلند بكار سپهرى پژوهش كنند برفتند و بردند رنج دراز كه تا با ستاره چه دارند راز سه روز اندران كارشان شد درنگ برفتند با زيج رومى بچنگ زبان […]
شاهنامه فردوسی – آمدن زال با نامه سام نزد منوچهر
آمدن زال با نامه سام نزد منوچهر پس آگاهى آمد سوى شهريار كه آمد ز ره زال سام سوار پذيره شدندش همه سركشان كه بودند در پادشاهى نشان چو آمد بنزديكىء بارگاه سبك نزد شاهش گشادند راه چو نزديك شاه اندر آمد زمين ببوسيد و بر شاه كرد آفرين زمانى […]
شاهنامه فردوسی – دلخوشى دادن سام سيندخت را
دلخوشى دادن سام سيندخت را چو شد ساخته كار خود بر نشست چو گردى بمردى ميان را ببست يكى ترگ رومى بسر بر نهاد يكى باره زير اندرش همچو باد بيامد گرازان بدرگاه سام نه آواز داد و نه بر گفت نام بكار آگهان گفت تا ناگهان بگويند با سرفراز جهان […]
شاهنامه فردوسی – خشم گرفتن مهراب بر سيندخت
خشم گرفتن مهراب بر سيندخت چو در كابل اين داستان فاش گشت سر مرزبان پر ز پرخاش گشت بر آشفت و سيندخت را پيش خواند همه خشم رودابه بر وى براند بدو گفت كاكنون جزين راى نيست كه با شاه گيتى مرا پاى نيست كه آرمت با دخت ناپاك تن كشم زارتان […]
شاهنامه فردوسی – رفتن زال به رسولى نزد منوچهر
رفتن زال به رسولى نزد منوچهر نويسنده را پيش بنشاندند ز هر در سخنها همى راندند سر نامه كرد آفرين خداى كجا هست و باشد هميشه بجاى ازويست نيك و بد و هست و نيست همه بندگانيم و ايزد يكيست هر آن چيز كو ساخت اندر بوش بران است چرخ روان […]
شاهنامه فردوسی – رفتن سام به جنگ مهراب
رفتن سام به جنگ مهراب بمهراب و دستان رسيد اين سخن كه شاه و سپهبد فگندند بن خروشان ز كابل همى رفت زال فروهشته لفج و برآورده يال همى گفت اگر اژدهاى دژم بيايد كه گيتى بسوزد بدم چو كابلستان را بخواهد بسود نخستين سر من ببايد درود بپيش پدر شد […]
شاهنامه فردوسی – آمدن سام به نزد منوچهر
آمدن سام به نزد منوچهر چو شاه جهاندار بگشاد روى زمين را ببوسيد و شد پيش اوى منوچهر برخاست از تخت عاج ز ياقوت رخشنده بر سرش تاج بر خويش بر تخت بنشاختش چنانچون سزا بود بنواختش و زان گرگساران جنگ آوران و زان نره ديوان مازندران بپرسيد و بسيار تيمار […]
شاهنامه فردوسی – آگاه شدن منوچهر از كار زال و رودابه
آگاه شدن منوچهر از كار زال و رودابه پس آگاهى آمد بشاه بزرگ ز مهراب و دستان سام سترگ ز پيوند مهراب و ز مهر زال و زان ناهمالان گشته همال سخن رفت هر گونه با موبدان بپيش سرافراز شاه ردان چنين گفت با بخردان شهريار كه بر ما شود زين دژم […]