شاهنامه فردوسی – گفتار اندر زادن رستم
گفتار اندر زادن رستم بسى بر نيامد برين روزگار كه آزاده سرو اندر آمد ببار بهار دل افروز پژمرده شد دلش را غم و رنج بسپرده شد شكم گشت فربه و تن شد گران شد آن ارغوانى رخش زعفران بدو گفت مادر كه اى جان مام چه بودت كه گشتى چنين زرد […]