شاهنامه فردوسی – گرفتن رستم رخش را
گرفتن رستم رخش را چنان شد ز گفتار او پهلوان كه گفتى بر افشاند خواهد روان گله هرچ بودش بزابلستان بياورد لختى بكابلستان همه پيش رستم همى راندند برو داغ شاهان همى خواندند هر اسپى كه رستم كشيديش پيش بپشتش بيفشاردى دست خويش ز نيروى او پشت كردى بخم نهادى بروى […]