شاهنامه فردوسی – دلخوشى دادن سام سيندخت را
دلخوشى دادن سام سيندخت را چو شد ساخته كار خود بر نشست چو گردى بمردى ميان را ببست يكى ترگ رومى بسر بر نهاد يكى باره زير اندرش همچو باد بيامد گرازان بدرگاه سام نه آواز داد و نه بر گفت نام بكار آگهان گفت تا ناگهان بگويند با سرفراز جهان […]