شاهنامه فردوسی – خشم گرفتن مهراب بر سيندخت
خشم گرفتن مهراب بر سيندخت چو در كابل اين داستان فاش گشت سر مرزبان پر ز پرخاش گشت بر آشفت و سيندخت را پيش خواند همه خشم رودابه بر وى براند بدو گفت كاكنون جزين راى نيست كه با شاه گيتى مرا پاى نيست كه آرمت با دخت ناپاك تن كشم زارتان […]