شاهنامه فردوسی – جنگ نوذر با افراسياب سديگر بار
جنگ نوذر با افراسياب سديگر بار ازان پس بياسود لشكر دو روز سه ديگر چو بفروخت گيتى فروز نبد شاه را روزگار نبرد ببيچارگى جنگ بايست كرد ابا لشكر نوذر افراسياب چو درياى جوشان بُد و رود آب خروشيدن آمد ز پرده سراى ابا ناله كوس و هندى دراى تبيره […]
شاهنامه فردوسی – رزم افراسياب با نوذر ديگر بار
رزم افراسياب با نوذر ديگر بار بر آسود پس لشكر از هر دو روى برفتند روز دوم جنگجوى رده بر كشيدند ايرانيان چنانچون بود ساز جنگ كيان چو افراسياب آن سپه را بديد بزد كوس رويين و صف بر كشيد چنان شد ز گرد سواران جهان كه خورشيد گفتى شد اندر نهان […]
شاهنامه فردوسی – رزم بارمان و قباد و كشته شدن قباد
رزم بارمان و قباد و كشته شدن قباد سپيده چو از كوه سر بر كشيد طلايه بپيش دهستان رسيد ميان دو لشكر دو فرسنگ بود همه ساز و آرايش جنگ بود يكى ترك بُد نام او بارمان همى خفته را گفت بيدار مان بيامد سپه را همى بنگريد سراپرده شاه نوذر بديد […]
شاهنامه فردوسی – آمدن افراسياب به ايران زمين
آمدن افراسياب به ايران زمين چو دشت از گيا گشت چون پرنيان ببستند گردان توران ميان سپاهى بيامد ز تركان و چين هم از گرز داران خاور زمين كه آن را ميان و كرانه نبود همان بخت نوذر جوانه نبود چو لشكر بنزديك جيحون رسيد خبر نزد پور فريدون رسيد سپاه […]