رفتن فريدون به جنگ ضحاك
فريدون بخورشيد بر برد سر كمر تنگ بستش بكين پدر
برون رفت خرّم بخرداد روز بنيك اختر و فال گيتى فروز
سپاه انجمن شد بدرگاه او بابر اندر آمد سر گاه او
بپيلان گردون كش و گاوميش سپه را همى توشه بردند پيش
كيانوش و پر مايه بر دست شاه چو كهتر برادر ورا نيك خواه
همى رفت منزل بمنزل چو باد سرى پر ز كينه دلى پر ز داد
باروند رود اندر آورد روى چنانچون بود مرد ديهيم جوى
اگر پهلوانى ندانى زبان بتازى تو اروند را دجله خوان
دگر منزل آن شاه آزاد مرد لب دجله و شهر بغداد كرد