دیوان حافظ –  گر می‌فروش حاجت رندان روا کند

گر می‌فروش حاجت رندان روا کند

گر مِی‌فروش حاجتِ رندان روا کند
ایزد گنه ببخشد و دفعِ بلا کند

ساقی به جامِ عدل بده باده تا گدا
غیرت نیاوَرَد، که جهان پُر‌بلا کند

حقّا کز این غَمان برسد مژدهٔ امان
گر سالِکی به عهدِ امانت وفا کند

گر رنج پیش‌آید و گر راحت ای حکیم
نسبت مَکُن به غیر که این‌ها خدا کند

در کارخانه‌ای که رَهِ عقل و فضل نیست
فهمِ ضعیفْ رایْ فضولی چرا کند؟

مطرب بساز پرده که کس بی‌اجل نمرد
وان کو نه این ترانه سُراید خطا کند

ما را که دردِ عشق و بلای خُمار کُشت
یا وصلِ دوست یا میِ صافی دوا کند

جان رفت در سرِ می و حافظ به عشق سوخت
عیسی‌دَمی کجاست که احیایِ ما کند؟



  دیوان حافظ - خوش است خلوت اگر یار یار من باشد
در شبکه های اجتماعی به اشتراک بگذارید

اوقات خوش آن بود که با دوست به سر رفت
باقی همه بی‌حاصلی و بی‌خبری بود
«حافظ»

فرهنگ معین

واژه مورد نظر خود را جستجو کنید
جستجوی واژه

لیست واژه‌ها (تعداد کل: 36,098)

بد

(بَ) (ص.) زشت، ناپسند.

بد

(بُ دّ) [ ع. ] (اِ.) چاره، گریز.

بد

(بَ یا بُ) [ په. ]
۱- (ص.) مهتر، سرور بزرگ.
۲- (پس.) دارنده، صاحب، خداوند مانند: سپهبد.

بد انداختن

(~. اَ تَ)(مص ل.)
۱- بداندیشی کردن، بنای بدی کردن.
۲- آزار رساندن.

بد بردار

(بَ. بَ) تحمل کننده بدان، کسی که سعه صدر دارد.

بدآزمون

(~. زِ) (ص.) بدسابقه، نابکار.

بدآموزی

(~.) (ص.) آموزش کارهای ناپسند و غیراخلاقی.

بداء

(بَ) [ ع. ] (مص ل.) ظاهر گشتن، پیدا شدن.

بداخلاق

(~. اَ) [ فا - ع. ] (ص.) تندخو، خشمگین. مق. خوش اخلاق.

بدانجام

(~. اَ)(ص مر.) بدعاقبت، بدفرجام.

بداهت

(بَ هَ) [ ع. بداهه ] (مص ل.) سخن بی اندیشه گفتن، بی تأمل سخن گفتن.

بداهه

(بِ یا بَ هِ) [ ع. بداهه ] (اِ.) نک بداهت، بدیهه.

بداهه نوازی

(~. نَ) (حامص.) ساختن آنی و فوری قطعات موسیقی.

بداهه پرداز

(~. پَ) [ ع - فا. ] (ص فا.) آن که بدون مقدمه اثری هنری اعم از شعر، موسیقی، نقاشی و همانند آن خلق می‌کند.

بدایت

(بَ یَ) [ ع. بدایه ] (اِمص.) آغاز، اوُل چیزی.

بدایع

(بَ یِ) [ ع. بدائع ] (اِ.) جِ بدیعه ؛ تازه‌ها، نوها.

بدبدک

(بَ بَ دَ) (اِ.) (اِمر.) هدهد.

بدترکیب

(~. تَ) [ فا - ع. ] (ص.) زشت، ناپسند.

بدجنس

(~. جِ) [ فا - ع. ] (ص.) دارای اندیشه و رفتار بد، بدسرشت، بدذات.

بدحساب

(بَ. حِ) (ص.) خصوصیات کسی که حساب و کتاب درستی ندارد و بدهی خود را به موقع پرداخت نمی‌کند.


دیدگاهتان را بنویسید