دیوان حافظ – چو باد عزم سر کوی یار خواهم کرد

چو باد عزم سر کوی یار خواهم کرد

چو باد، عزمِ سرِ کویِ یار خواهم کرد
نفس به بویِ خوشش مُشکبار خواهم کرد

به هرزه بی می و معشوق عمر می‌گذرد
بِطالتم بس از امروز کار خواهم کرد

هر آبروی که اندوختم ز دانش و دین
نثارِ خاکِ رهِ آن نگار خواهم کرد

چو شمعِ صبحدمم شد ز مهر او روشن
که عمر در سر این کار و بار خواهم کرد

به یادِ چشم تو خود را خراب خواهم ساخت
بنایِ عهدِ قدیم استوار خواهم کرد

صبا کجاست؟ که این جانِ خون گرفته چو گُل
فدای نَکهَتِ گیسویِ یار خواهم کرد

نفاق و زَرق نبخشد صفایِ دل حافظ
طریقِ رندی و عشق اختیار خواهم کرد





  شاهنامه فردوسی - داستان ضحاك با پدرش
در شبکه های اجتماعی به اشتراک بگذارید

ز خون که رفت شب دوش از سراچه چشم
شدیم در نظر ره روان خواب خجل
«حافظ»

فرهنگ معین

واژه مورد نظر خود را جستجو کنید
جستجوی واژه

لیست واژه‌ها (تعداد کل: 36,098)

پوشالی

(ص نسب.)
۱- ساخته از پوشال.
۲- سست، ناتوان، بی دوام.

پوشانیدن

(دَ) (مص م.)
۱- جامه به تن کسی کردن.
۲- نهان کردن، پنهان ساختن.

پوشاک

(اِ.) پوشیدنی، جامه.

پوشت

(پُ ش ِ) (اِ.) دستمال ظریفی که بعضی در جیب کوچک سمت چپ بالای کت قرار دهند، جیب کوچک.

پوشش

(ش ِ) (اِمص.)
۱- پوشیدن.
۲- جامه، لباس.
۳- پرده، حجاب.
۴- سقف خانه.

پوشنه

(شَ نِ) (اِمر.)
۱- سرپوش، هر چیزی که با آن روی چیزی را بپوشند.
۲- هر چیز پوشیدنی.

پوشه

(ش ِ) (اِ.)
۱- پرده، هر چیزی که چیزی را بپوشاند.
۲- ورق نسبتاً بزرگ و تا شده‌ای از جنس مقوا یا پلاستیک که نوشته‌ها و اسناد مربوط به یک موضوع را در آن نگه داری می‌کنند.

پوشک

(شَ) (اِ.) فرآورده‌ای از الیاف نرم و جذب کننده رطوبت با یک روکش نگه دارنده برای جذب ادرار و مدفوع کودک شیرخوار و پیشگیری از آلوده شده زیرجامه.

پوشک

(پُ شَ) (اِ.) گربه.

پوشیدن

(دَ) (مص م.)
۱- لباس پوشیدن.
۲- جامه بر تن کسی کردن.
۳- نهفتن، پنهان کردن.

پوشیده

(دِ) (ص.)
۱- جامه به بر کرده.
۲- مستور، محجوب.
۳- پنهان، نهفته.

پوشیدگی

(دِ) (حامص.)
۱- حالت هر چیز پوشیده.
۲- ابهام.

پوشینه

(نِ) (اِمر.)
۱- سرپوش هر چیزی.
۲- کپسول، غلاف، کیسه.

پول

[ یو. ] (اِ.) آن چه که معیار ارزش مادی است و به عنوان وسیله مبادله مورد استفاده قرار می‌گیرد. ؛ ~ چایی پولی که به عنوان انعام داده می‌شود. ؛ ~ کسی از پارو بالا ...

پول دار

(ص مر.) ثروتمند، غنی، توانگر.

پول درشت

(لِ دُ رُ) (اِمر.) اسکناس‌های باارزش.

پول سفید

(لِ س ِ) (اِمر.) پول نقره، سکه نقره.

پول سیاه

(لِ) (اِمر.) پول خرد، پشیز، سکه مسی.

پول و پله

(لُ پَ لِ) (اِمر.) (عا.) پول زیادی.

پولاد

(اِ.) = فولاد:۱ - آلیاژ سخت چکش خوارِ آهن با مقدار کم کربن.
۲- گرز.


دیدگاهتان را بنویسید