دیوان حافظ – چه مستی است ندانم که رو به ما آورد

چه مستی است ندانم که رو به ما آورد

چه مستی است؟ ندانم که رو به ما آورد
که بود ساقی و این باده از کجا آورد؟

تو نیز باده به چنگ آر و راهِ صحرا گیر
که مرغ نغمه‌سُرا سازِ خوش‌نوا آورد

دلا چو غنچه شکایت ز کارِ بسته مَکُن
که بادِ صبح نسیمِ گره‌گشا آورد

رسیدنِ گل و نسرین به خیر و خوبی باد
بنفشه شاد و کَش آمد، سَمَن صفا آورد

صبا به خوش‌خبریِ هُدهُدِ سلیمان است
که مژدهٔ طرب از گلشنِ سبا آورد

علاج ضعف دل ما کرشمهٔ ساقیست
برآر سر که طبیب آمد و دوا آورد

مریدِ پیرِ مُغانم ز من مرنج ای شیخ
چرا که وعده تو کردیّ و او به جا آورد

به تنگ‌چشمیِ آن تُرکِ لشکری نازم
که حمله بر منِ درویشِ یک قبا آورد

فلک غلامی حافظ کنون به طوع کُنَد
که اِلتِجا به درِ دولتِ شما آورد





  شاهنامه فردوسی - زادن سهراب از مادرش تهمينه‏
در شبکه های اجتماعی به اشتراک بگذارید

جایی که یار ما به شکرخنده دم زند
ای پسته کیستی تو خدا را به خود مخند
«حافظ»

فرهنگ معین

واژه مورد نظر خود را جستجو کنید

پنجه

(پَ جِ) (اِ.)
۱- مخفف پنجاه.
۲- پنج انگشت با کف دست و پا باشد از انسان و حیوانات دیگر، پنج انگشت دست از مچ تا سر انگشتان.
۳- چنگال، جنگ، برثن، مخلب.
۴- پنج انگشت بدون کف دست.
۵- دست.
۶- صورت دستی که از طلا و نقره سازند و به مشاهد مقدس برای نیاز فرستند.
۷- گلوله‌های سنگ که دیدبانان برای جنگ نگاهدارند.
۸- سنگ منجنیق.
۹- سنگی که از کشتی به کشتی غنیم اندازند.
۱۰ - پنجه دزدیده.
۱۱ - ماهی.
۱۲ - دام و قلاب و شست ماهی.
۱۳ - قسمت زبرین دسته تار که گوشی بدان پیوندند.
۱۴ - واحدی برای شمارش هر مرحله ساز زدن است.
۱۵ - رقصی که جمعی دست یکدیگر را گیرند و با هم رقصند.

دیدگاهتان را بنویسید