دیوان حافظ – واعظان کاین جلوه در محراب و منبر می‌کنند

واعظان کاین جلوه در محراب و منبر می‌کنند

واعظان کاین جلوه در محراب و منبر می‌کنند

چون به خلوت می‌روند آن کارِ دیگر می‌کنند

مشکلی دارم، زِ دانشمندِ مجلس بازپرس

توبه‌فرمایان، چرا خود توبه کم‌تر می‌کنند؟

گوییا باور نمی‌دارند روزِ داوری

کاین همه قَلب و دَغَل در کارِ داور می‌کنند

یا رب این نُودولَتان را با خَرِ خودْشان نشان

کاین همه ناز از غلامِ تُرک و اَسْتَر می‌کنند

ای گدای خانِقَه، بَرْجَه که در دِیرِ مُغان

می‌دهند آبی که دل‌ها را توانگر می‌کنند

حُسنِ بی‌پایان او، چندان که عاشق می‌کُشد

زمرهٔ دیگر به عشق از غیب سَر بَر می‌کنند

بر درِ می‌خانهٔ عشق ای مَلَک، تسبیح گوی

کاَندر آن جا، طینَتِ آدم مُخَمَّر می‌کنند

صبح‌دم از عرش می‌آمد خروشی، عقل گفت

قُدسیان گویی که شعرِ حافظ از بَر می‌کنند


  شاهنامه فردوسی - زادن منوچهر از مادرش‏
در شبکه های اجتماعی به اشتراک بگذارید

زلف دلبر دام راه و غمزه‌اش تیر بلاست
یاد دار ای دل که چندینت نصیحت می‌کنم
«حافظ»

فرهنگ معین

واژه مورد نظر خود را جستجو کنید

بار

[ په. ] (اِ.)
۱- آن چه که بر دوش انسان یا پشت چهارپا حمل شود.
۲- جرمی که در اثر اختلال دستگاه گوارش بر روی زبان پیدا شود.
۳- میوه درخت، بر.
۴- مترادف کار.
۵- سنگینی.
۶- گناه.
۷- بچه‌ای که در شکم مادر است.
۸- ثروت، تمول.
۹- مشقت، رنج.
۱۰ - مسئولیت، تکلیف. ؛ ~ خود را بستن کنایه از: سود کلان به دست آوردن (غالباً از راه‌های نامشروع). ؛~ خود را به منزل رساندن کنایه از: موفق شدن در کار خود.

دیدگاهتان را بنویسید