دیوان حافظ – منم که گوشه میخانه خانقاه من است

منم که گوشه میخانه خانقاه من است

منم که گوشهٔ میخانه خانقاهِ من است
دعایِ پیرِ مغان وردِ صبحگاهِ من است

گَرَم ترانهٔ چنگ صَبوح نیست چه باک
نوایِ من به سحر آهِ عذرخواهِ من است

ز پادشاه و گدا فارغم بحمدالله
گدایِ خاکِ درِ دوست، پادشاه من است

غرض ز مسجد و میخانه‌ام وصال شماست
جز این خیال ندارم خدا گواهِ من است

مگر به تیغ اجل خیمه بَرکَنَم ور نی
رمیدن از درِ دولت نه رسم و راهِ من است

از آن زمان که بر این آستان نهادم روی
فرازِ مسندِ خورشید، تکیه‌گاهِ من است

گناه اگر چه نبود اختیارِ ما حافظ
تو در طریقِ ادب باش، گو گناهِ من است


  دیوان حافظ -  ای پسته تو خنده زده بر حدیث قند
در شبکه های اجتماعی به اشتراک بگذارید

درون گنبد گردون فتنه بار مخسب
به زیر سایهٔ پل موسم بهار مخسب
«صائب تبریزی»

فرهنگ معین

واژه مورد نظر خود را جستجو کنید

پاره

(رِ) [ په. ] ( اِ.)
۱- رشوه.
۲- ارمغان.
۳- نوعی حلوا.
۴- پیشکش، هدیه.
۵- بهر، بخش.
۶- قطعه، تکه.
۷- پینه، وصله.
۸- دارای پارگی، شکافته.
۹- نادوشیزه.
۱۰ - گرز آهنین.
۱۱ - پول، مسکوک.
۱۲ - کود.
۱۳ - باج، خراج. ؛ ~ی دل عزیزترین کس نزد آدمی چون فرزند، پاره جگر. ؛ ~سنگ، قطعه‌ای از سنگ. ؛~ی زرد پارچه زردی که یهودان برای امتیاز از مسلمانان در کتف می‌دوختند، عسلی، غیاره.

دیدگاهتان را بنویسید