دیوان حافظ – ساقیا آمدن عید، مبارک بادت

ساقیا آمدن عید، مبارک بادت

ساقیا آمدنِ عید، مبارک بادت
وان مَواعید که کردی، مَرَواد از یادت

در شگفتم که در این مدّتِ ایّامِ فراق
برگرفتی ز حریفان دل و دل می‌دادت

برسان بندگیِ دختر رَز، گو به درآی
که دَم و همّت ما کرد ز بند، آزادت

شادی مجلسیان در قدم و مقدم توست
جای غم باد، مَر آن دل که نخواهد شادت

شکر ایزد که ز تاراجِ خزان رخنه نیافت
بوستانِ سمن و سرو و گل و شمشادت

چشمِ بد دور کز آن تفرقه‌ات بازآورد
طالعِ ناموَر و دولتِ مادرزادت

حافظ از دست مده دولت این کشتی نوح
ور نه طوفانِ حوادث بِبَرَد بُنیادت








  دیوان حافظ - حسن تو همیشه در فزون باد
در شبکه های اجتماعی به اشتراک بگذارید

غنیمتی شمر ای شمع وصل پروانه
که این معامله تا صبحدم نخواهد ماند
«حافظ»

فرهنگ معین

واژه مورد نظر خود را جستجو کنید

بانک

[ فر. ] (اِ.)
۱- مؤسسه‌ای اقتصادی، ملی یا دولتی که مردم پول‌های خود را در آن به امانت سپارند و در موقع لزوم برداشت کنند.
۲- مجموعه‌ای است برای نگه داری منظم و قابل دسترس خون یا اعضای بدن.
۳- پولی که قماربازها وارد بازی می‌کنند. ؛ ~ اطلاعات مؤسسه یا بخشی از یک مؤسسه برای گردآوری پردازش، نگه داری و ارائه اطلاعات. ؛ ~ خون مؤسسه یا بخشی از یک مؤسسه برای گردآوری و نگه داری خون مورد نیاز بیماران. ؛ ~ مرکزی بانک دولتی که تنظیم و اجرای سیاست‌های بانکی و پولی کشور را بر عهده دارد. ؛ عابر ~باجه‌ای در یک بانک، که مشرف به گذرگاه است و دارنده حساب می‌تواند با قرار دادن کارت ویژه‌ای در دستگاه خودکار آن از حساب خود پول دریافت یا به آن حساب پول پرداخت کند.

دیدگاهتان را بنویسید