دیوان حافظ – ساقیا آمدن عید، مبارک بادت

ساقیا آمدن عید، مبارک بادت

ساقیا آمدنِ عید، مبارک بادت
وان مَواعید که کردی، مَرَواد از یادت

در شگفتم که در این مدّتِ ایّامِ فراق
برگرفتی ز حریفان دل و دل می‌دادت

برسان بندگیِ دختر رَز، گو به درآی
که دَم و همّت ما کرد ز بند، آزادت

شادی مجلسیان در قدم و مقدم توست
جای غم باد، مَر آن دل که نخواهد شادت

شکر ایزد که ز تاراجِ خزان رخنه نیافت
بوستانِ سمن و سرو و گل و شمشادت

چشمِ بد دور کز آن تفرقه‌ات بازآورد
طالعِ ناموَر و دولتِ مادرزادت

حافظ از دست مده دولت این کشتی نوح
ور نه طوفانِ حوادث بِبَرَد بُنیادت








  دیوان حافظ - پیش از اینت بیش از این اندیشه عشاق بود
در شبکه های اجتماعی به اشتراک بگذارید

وصل تو بدان جهان توان یافت
کان ملک بدین جهان دریغست
«انوری»

فرهنگ معین

واژه مورد نظر خود را جستجو کنید

ایکس

[ فر. ]X
۱- نام حرف بیست و چهارم الفبای فرانسه.
۲- حرفی که در معادلات ریاضی نشان دهنده مجهول است.
۳- مجازاً عنوانی برای شخص یا چیزی که مشخصاتش معلوم نیست.

دیدگاهتان را بنویسید