دیوان حافظ – روی تو کس ندید و هزارت رقیب هست

رویِ تو کس ندید و هزارت رقیب هست
در غنچه‌ای هنوز و صدت عندلیب هست

گر آمدم به کوی تو چندان غریب نیست
چون من در آن دیار هزاران غریب هست

در عشق، خانقاه و خرابات فرق نیست
هر جا که هست پرتوِ رویِ حبیب هست

آن جا که کارِ صومعه را جلوه می‌دهند
ناقوسِ دِیرِ راهب و نامِ صلیب هست

عاشق که شد که یار به حالش نظر نکرد
ای خواجه درد نیست وگرنه طبیب هست

فریادِ حافظ این همه آخِر به هرزه نیست
هم قصه‌ای غریب و حدیثی عجیب هست

دیوان حافظ – روی تو کس ندید و هزارت رقیب هست

روی تو کس ندید و هزارت رقیب هست

دیوان حافظ – روی تو کس ندید و هزارت رقیب هست

دیوان حافظ – ای فروغ ماه حسن‌، از روی رخشان شما

دیوان حافظ – مردم دیده ما جز به رخت ناظر نیست

دیوان حافظ – خسروا گوی فلک در خم چوگان تو باد

دیوان حافظ – آن که رخسار تو را رنگ گل و نسرین داد

دیوان حافظ – ای شاهد قدسی، که کشد بند نقابت

دیوان حافظ – چه لطف بود که ناگاه رشحه قلمت

دیوان حافظ – دل سراپرده محبت اوست

شاهنامه فردوسی – نامه كاوس به رستم و خواندن او از زابلستان‏‏

شاهنامه فردوسی – كیكاوس

شاهنامه فردوسی – گفتار اندر مردن فريدون

شاهنامه فردوسی – رسيدن سهراب به دژ سپيد

شاهنامه فردوسی – رفتن هوشنگ و گيومرت به جنگ ديو سياه

شاهنامه فردوسی – اندر خواب ديدن ضحاك فريدون را

شاهنامه فردوسی – پاسخ دادن شاه يمن جندل را

شاهنامه فردوسی – جنگ نوذر با افراسياب سديگر بار

فرهنگ معین

پوست باز کردن

دیدگاهتان را بنویسید لغو پاسخ