دیوان حافظ – دی پیر می‌فروش که ذکرش به خیر باد

دی پیر می‌فروش که ذکرش به خیر باد

دی پیر می‌فروش که ذکرش به خیر باد
گفتا شراب نوش و غمِ دل بِبَر ز یاد

گفتم به باد می‌دهدم باده نام و ننگ
گفتا قبول کن سخن و هر چه باد، باد

سود و زیان و مایه چو خواهد شدن ز دست
از بهر این معامله غمگین مباش و شاد

بادت به دست باشد اگر دل نهی به هیچ
در معرضی که تخت سلیمان رَوَد به باد

حافظ گرت ز پندِ حکیمان مَلالت است
کوته کنیم قصه، که عمرت دراز باد






  شاهنامه فردوسی - آوردن رستم كی‏قباد را از كوه البرز
در شبکه های اجتماعی به اشتراک بگذارید

ز شراب لعل نوشین من رند بی نوا را
مددی که چشم مستت به خمار کشت ما را
«سلمان ساوجی»

فرهنگ معین

واژه مورد نظر خود را جستجو کنید

بارخانه

(نِ)(اِمر.)۱ - محلی که در آن مال التجاره نگه دارند، انبار.
۲- کیسه‌ای که خریدار اشیاء خریده را در آن جای دهد.
۳- بسته‌های کالا.
۴- چیزی که در آن پلیدی و نجاست پر کرده از خانه بیرون کشند.

دیدگاهتان را بنویسید