دیوان حافظ – دی پیر می‌فروش که ذکرش به خیر باد

دی پیر می‌فروش که ذکرش به خیر باد

دی پیر می‌فروش که ذکرش به خیر باد
گفتا شراب نوش و غمِ دل بِبَر ز یاد

گفتم به باد می‌دهدم باده نام و ننگ
گفتا قبول کن سخن و هر چه باد، باد

سود و زیان و مایه چو خواهد شدن ز دست
از بهر این معامله غمگین مباش و شاد

بادت به دست باشد اگر دل نهی به هیچ
در معرضی که تخت سلیمان رَوَد به باد

حافظ گرت ز پندِ حکیمان مَلالت است
کوته کنیم قصه، که عمرت دراز باد






  شاهنامه فردوسی - خواليگرى كردن ابليس
در شبکه های اجتماعی به اشتراک بگذارید

بگوش همنفسان آتشین سرودم من
فغان مرغ شبم یا نوای عودم من؟
«رهی معیری»

فرهنگ معین

واژه مورد نظر خود را جستجو کنید

انگشت پیچ

(اَ گُ)
۱- (ص مر.) هر چیز غلیظ و سفت مانند عسل، شیره.
۲- معارض، مخالف.
۳- انعام اندک.
۴- (اِمر.) شرط، پیمان.
۵- نوعی حلوا.
۶- نوعی گز به صورت شیره سفید رنگ غلیظ و چسبنده.

دیدگاهتان را بنویسید