دیوان حافظ – دوستان دختر رز توبه ز مستوری کرد

دوستان دختر رز توبه ز مستوری کرد

دوستان دخترِ رَز توبه ز مستوری کرد
شد سویِ محتسب و کار به دستوری کرد

آمد از پرده به مجلس عَرَقَش پاک کنید
تا نگویند حریفان که چرا دوری کرد

مژدگانی بده ای دل که دگر مطربِ عشق
راهِ مستانه زد و چارهٔ مخموری کرد

نه به هفت آب، که رنگش به صد آتش نرود
آن چه با خرقهٔ زاهد، مِی انگوری کرد

غنچهٔ گُلبُنِ وصلم ز نسیمش بِشِکُفت
مرغ خوشخوان طرب از برگِ گلِ سوری کرد

حافظ افتادگی از دست مده زان که حسود
عِرض و مال و دل و دین در سرِ مغروری کرد




  دیوان حافظ - منم که گوشه میخانه خانقاه من است
در شبکه های اجتماعی به اشتراک بگذارید

فکر خود و رای خود در عالم رندی نیست
کفر است در این مذهب خودبینی و خودرایی
«حافظ»

فرهنگ معین

واژه مورد نظر خود را جستجو کنید
جستجوی واژه

لیست واژه‌ها (تعداد کل: 36,098)

اورع

(اَ رَ) [ ع. ] (ص تف.) پرهیزگارتر، پارساتر.

اورمز

(اُ مَ یا مُ) (اِ.) نک اورمزد.

اورمزد

(مَ یا مُ) (اِ.)
۱- اهورامزدا، خدای بزرگ.
۲- سیاره مشتری.
۳- نام اولین روز از هر ماه خورشیدی.

اورند

(اَ رَ) (اِ.) مکر، حیله.

اورند

(اَ رَ) (اِ.) فر، شکوه، شوکت.

اورندیدن

(اَ رَ دَ) (مص ل.) گول زدن، مکر و خدعه کردن.

اورنگ

(~.) (اِ.) فر، شکوه، شأن.

اورنگ

(اُ یا اَ رَ) (اِ.) مکر، فریب، حیله.

اورنگ

(اَ یا اُ رَ) (اِ.) تخت پادشاهی، سریر.

اوره

(اَ رَ یا اُ رِ) (اِ.) = ابره: رویه جامه و قبا.

اوره

(رِ) [ فر. ] (اِ.) جوهر بول، ماده‌ای آبی رنگ، شور و تلخ تشکیل یافته از اکسیژن، ازت، هیدروژن و کربن.

اوروت

( اُ ) (ص.) برهنه، عریان.

اورولوژی

(اُ رُ لُ) [ فر. ] (اِ.) شاخه‌ای از پزشکی که به بررسی و درمان بیماری‌های دستگاه ادراری هر دو جنس و اندام‌های تناسلی مردان می‌پردازد، میزراه پزشکی. (فره).

اورژانس

[ فر. ] (اِ.)
۱- فوریت، ضروری، لازم.
۲- بخشی از بیمارستان که به مداوای بیماران یا مجروحانی می‌پردازد که نیاز فوری به مراقبت‌های پزشکی دارند.

اورژینال

(اُ) [ فر. ] (ص.)
۱- هر چیز اصل یا اصیل که تکثیر یا مشابه سازی شود، نسخه اصلی.
۲- هر چیز بدیع و نو که سابقه نداشته باشد، اولین، نخستین، اصیل.

اورک

(اَ رَ) (اِ.) تاب.

اورکت

(اُ وِ کُ) [ انگ. ] (اِ.) نیمتنه گرم معمولاً از پارچه بادوام که روی لباس‌های دیگر پوشیده می‌شود.

اوریت کردن

(اُ رِ. کَ)(مص م.)۱ - لخت کردن.
۲- پَر مرغ را کندن.

اوزار

(اَ یا اُ) [ ع. ] (اِ.) جِ وِزْر.
۱- گناه‌ها.
۲- بارهای گران.

اوزالید

(اُ) [ انگ. ] (اِ.)
۱- نمونه ظاهر شده فیلم کتاب یا نشریه پیش از چاپ و انجام دادن آخرین اصلاحات در آن.
۲- نسخه تکثیر شده نقشه ساختمانی یا پوستر (در اصل نام تجارتی است).


دیدگاهتان را بنویسید