دیوان حافظ – درد ما را نیست درمان الغیاث

درد ما را نیست درمان الغیاث

دردِ ما را نیست درمان الغیاث
هجرِ ما را نیست پایان الغیاث

دین و دل بردند و قَصدِ جان کنند
الغیاث از جورِ خوبان، الغیاث

در بهایِ بوسه‌ای جانی طلب
می‌کنند این دلسِتانان الغیاث

خونِ ما خوردند این کافَردلان
ای مسلمانان چه درمان؟ الغیاث

هم‌چو حافظ روز و شب بی‌خویشتن
گَشته‌ام سوزان و گریان الغیاث



  شاهنامه فردوسی - رزم سهراب با گردآفريد
در شبکه های اجتماعی به اشتراک بگذارید

یکبار چون نسیم صبا بر چمن گذشت
می آید از بنفشه و گل بوی او هنوز
«رهی معیری»

فرهنگ معین

واژه مورد نظر خود را جستجو کنید

پرداختن

(پَ تَ) [ په. ] (مص م.)
۱- ادا کردن، کارسازی کردن.
۲- جلا دادن.
۳- به انتها رسانیدن.۴ - شرح دادن.
۵- خالی کردن، خلوت کردن.
۶- دور کردن، جدا کردن.
۷- آهنگ کار کردن، به کاری دست زدن.
۸- از کاری فارغ شدن.
۹- آماده کردن، ترتیب دادن.
۱۰ - ترک کردن، رها کردن.
۱۱ - توجه کردن، اعتنا کردن.
۱۲ - رفع کردن.
۱۳ - رای زدن، مشورت کردن.
۱۴ - گرفتن، ربودن.
۱۵ - جدا کردن.
۱۶ - مقید شدن.

دیدگاهتان را بنویسید