دیوان حافظ – آن سیه‌چرده که شیرینی عالم با اوست

آن سیه‌چرده که شیرینی عالم با اوست

آن سیه‌چرده که شیرینیِ عالم با اوست
چشمِ میگون لبِ خندان دلِ خرم با اوست

گرچه شیرین‌ دهنان پادشهانند ولی
او سلیمانِ زمان است که خاتم با اوست

روی خوب است و کمالِ هنر و دامن پاک
لاجرم همتِ پاکان دو عالم با اوست

خال مُشکین که بدان عارض گندمگون است
سِرِّ آن دانه که شد رهزنِ آدم با اوست

دلبرم عزم سفر کرد خدا را یاران
چه کنم با دل مجروح که مرهم با اوست

با که این نکته توان گفت که آن سنگین‌ دل
کُشت ما را و دمِ عیسیِ مریم با اوست

حافظ از معتقدان است گرامی دارش
زان که بخشایشِ بس روحِ مکرم با اوست




  دیوان حافظ - بلبلی برگ گلی خوش رنگ در منقار داشت
در شبکه های اجتماعی به اشتراک بگذارید

فقیه مدرسه دی مست بود و فتوی داد
که می حرام ولی به ز مال اوقاف است
«حافظ»

فرهنگ معین

واژه مورد نظر خود را جستجو کنید

پتاس

(پُ) [ فر. ] ( اِ.) جسمی سفید رنگ و محکم و باریک جهت سفید کردن پارچه، تهیه صابون و جوهر قلیا.

دیدگاهتان را بنویسید