روز وصلِ دوستداران یاد باد
یاد باد آن روزگاران، یاد باد
کامم از تلخیِ غم چون زهر گشت
بانگِ نوشِ شادخواران یاد باد
گر چه یاران فارِغَند از یادِ من
از من ایشان را هزاران یاد باد
مبتلا گشتم در این بند و بلا
کوشش آن حق‌گزاران یاد باد
گر چه صد رود است در چشمم مُدام
زنده رودِ باغ‌ِ کاران یاد باد
رازِ حافظ بعد از این ناگفته ماند
ای دریغا رازداران یاد باد
باز مستان دل از آن گیسوی مشکین حافظ
زان که دیوانه همان به که بود اندر بند
«حافظ»
(دَ چِ)(اِمصغ.)
۱- در کوچک.
۲- پنجره.
(دُ) [ فر. ] (اِ.)
۱- مقدار تجویز شده در یک یا چند وعده، از جمله مقدار خاصی از دارو یا مقدار معینی از اشعه، چنده، مقدار مصرف. (فره).
(دُ) [ په. ] (ص. اِ.) کسی که مال یا پول دیگری را مخفیانه ببرد.
(~. اَ) (ص مر.) شریک دزد.
(~. کِ یا کَ) (اِمر.) شکار دزدکش: چنان است که عده‌ای آهسته و مخفیانه خود را به شکار - که در حال خفتن است - می‌رسانند و آن را صید می‌کنند؛ ماهرخ.
(دُ دَ) (ق مر.) پنهانی، مخفیانه.
(دُ)(اِمر.) اسباب برقی یا الکترونیکی که برای پیشگیری از دزدی نصب می‌شود تا با کشیدن آژیر یا روشن شدن چراغ دیگران را متوجه سرقت بکند.
(دُ) (حامص.) سرقت.
(دُ دَ) (مص ل.) بردن مال یا پول دیگران به طور مخفی.
(دُ دِ)۱ - (ص مف.) مال یا پول دزدیده شده.
۲- (ق.) به طور پنهانی.
(دِ زَ) (اِمصغ.) دز کوچک، قلعه کوچک.
(دَ زَ) (اِ.) دستارچه، دستمال.
(دَ یا دِ) (اِ.) دیس، نظیر، مانند.
(دَ) [ معر. ] (اِ.) جِ دستور؛ دستورها.
(دِ مْ بْ) (اِ.) دوازدهمین ماه فرنگی مطابق آذر و دی.
(دَ یِ) [ ع. دسائس ] (اِ.) جِ دسیسه.
افشاندن (~. اَ دَ) (مص ل.)
۱- رقص و پایکوبی کردن.۲ - صرفنظر کردن، دست برداشتن.
(دَ) [ په. ] (اِ.)
۱- عضوی از بدن انسان از شانه تا سر انگشتان.
۲- مسند.
۳- قاعده، روش.
۴- واحدی برای شمارش اقلامی مانند: لباس، فنجان.
۵- نوبت، دفعه.
۶- توانایی، قدرت.
۷- دسته، جناح، لشکر. ؛ ~ به بغل تعظیم کردن، کرنش ...
(~. تَ) (مص ل.) دست برآوردن، تصرّف کردن، تغییر دادن.
(~.) (ص مف.) تربیت یافته، اهلی، انس گرفته.
