دیوان حافظ – درد ما را نیست درمان الغیاث

درد ما را نیست درمان الغیاث

دردِ ما را نیست درمان الغیاث
هجرِ ما را نیست پایان الغیاث

دین و دل بردند و قَصدِ جان کنند
الغیاث از جورِ خوبان، الغیاث

در بهایِ بوسه‌ای جانی طلب
می‌کنند این دلسِتانان الغیاث

خونِ ما خوردند این کافَردلان
ای مسلمانان چه درمان؟ الغیاث

هم‌چو حافظ روز و شب بی‌خویشتن
گَشته‌ام سوزان و گریان الغیاث



  شاهنامه فردوسی - رفتن زال به نزد رودابه
در شبکه های اجتماعی به اشتراک بگذارید

گفتم که نوش لعلت ما را به آرزو کشت
گفتا تو بندگی کن کو بنده پرور آید
«حافظ»

فرهنگ معین

واژه مورد نظر خود را جستجو کنید
جستجوی واژه

لیست واژه‌ها (تعداد کل: 36,098)

واگذاشتن

(گُ تَ) (مص م.) نک. واگذاردن.

واگرا

(گ) (اِفا.) دور شونده. مق همگرا.

واگردان

(گَ) (اِمص.) زیر و رو کردن، دوباره گرداندن.

واگرفتن

(گ ر تَ) (مص م.)
۱- پس گرفتن، دوباره گرفتن.
۲- منع کردن.

واگشت

(~.) (مص مر. اِمص.) بازگشت، مراجعت.

واگشت

(گَ) (اِ.) پناه، پناهگاه.

واگفت

(گُ) (مص مر. اِمص.)
۱- واگفتن.
۲- دشنام، فحش.

واگفتن

(گُ تَ) (مص م.) بازگو کردن، دوباره گفتن.

واگن

(گُ) [ فر. ] (اِ.) هر یک از اطاق‌های قطار.

واگوی

(اِمص.)
۱- بازگفت سخن نشنیده.
۲- بازتاب صوت در داخل گنبد، حمام یا در کوه.
۳- تکرار بیت یا مصراعی که توسط دسته‌ای خوانده می‌شود، توسط دسته دیگر.

واگویه

(یِ) (اِمص.) سخن شنیده را باز گفتن.

واگیر

(حامص)۱ - سرایت.
۲- (دسته عزاداری) تکرار جمع مصراع یابیت ترجیع را.
۳- ورزشی اس ت پهلوانان را در گود زورخانه که یک به یک دست بر دیوار نهند و به جانب همان دست بر سینه زور کنند تا سینه برآمده پهن ...

واگیردار

(ص فا.) مرضی که از بیمار به دیگران سرایت کند، ساری.

وای

[ په. ] (اِ.)
۱- افسوس.
۲- فریاد، ناله.

وایا

(ص.) بایا؛ بایسته، ضروری.

وایت برد

(بُ) [ انگ. ] (اِمر.) اسبابی به صورت صفحه‌ای سفید(از جنس پلاستیک، پشم شیشه و مانند آن) که می‌توان روی آن با ماژیک مخصوص آن مطلبی را نوشت که به راحتی قابل پاک کردن می‌باشد.

وایست

(یِ) (ص.) بایست ؛ ضرورت، لزوم.

وایه

(یِ) (اِ.)
۱- بهره.
۲- حاجت، مراد.

وبا

(وَ) [ ع. وباء ] (اِ.) نوعی بیماری عفونی و همه گیر و مسری.

وبال

(وَ) [ ع. ] (اِ.)۱ - سختی، عذاب.
۲- بَدی سرانجام.


دیدگاهتان را بنویسید