دیوان حافظ – آن سیه‌چرده که شیرینی عالم با اوست

آن سیه‌چرده که شیرینی عالم با اوست

آن سیه‌چرده که شیرینیِ عالم با اوست
چشمِ میگون لبِ خندان دلِ خرم با اوست

گرچه شیرین‌ دهنان پادشهانند ولی
او سلیمانِ زمان است که خاتم با اوست

روی خوب است و کمالِ هنر و دامن پاک
لاجرم همتِ پاکان دو عالم با اوست

خال مُشکین که بدان عارض گندمگون است
سِرِّ آن دانه که شد رهزنِ آدم با اوست

دلبرم عزم سفر کرد خدا را یاران
چه کنم با دل مجروح که مرهم با اوست

با که این نکته توان گفت که آن سنگین‌ دل
کُشت ما را و دمِ عیسیِ مریم با اوست

حافظ از معتقدان است گرامی دارش
زان که بخشایشِ بس روحِ مکرم با اوست




  دیوان حافظ - اگر نه باده غم دل ز یاد ما ببرد
در شبکه های اجتماعی به اشتراک بگذارید

بنفشه سایه ز خورشید افکند بر خاک
بنفشه تو به خورشید گشته سایه فکن
«رهی معیری»

فرهنگ معین

واژه مورد نظر خود را جستجو کنید
جستجوی واژه

لیست واژه‌ها (تعداد کل: 36,098)

پای آگیش

(اِفا.) = پای آگیشنده:
۱- آن که به پای آویزد یا پیچد، پای پیچ، پای آهنج.
۲- مرگ که پای پیچ هر کس شود، مرگ محتوم.

پای باز

(ص فا.) رقاص.

پای بازی

(حامص.) رقص، پایکوبی.

پای باف

(اِفا.) = پای بافنده: جولاهه، بافنده.

پای برآوردن

(بَ. وَ دَ) (مص ل.) پایکوبی، رقص.

پای برداشتن

(بَ تَ) (مص ل.) فرار کردن، گریختن.

پای خست

(خَ) (ص مف.) لگدکوب.

پای خوشه

(ش ِ) ( اِ.)زمین پر از گل و لای که به سبب تردد مردم و حیوانات خشک و سخت شده باشد.

پای داشتن

(تَ) (اِمص.) ایستادگی.

پای ماچان

(اِمر.) کفش کن، درگاه.

پای مزد

(مُ) (اِمر.) نک پارنج.

پای پیچیدن

(دَ) (مص ل.) گریختن، سرتافتن.

پای کشیدن

(کِ دَ) (مص ل.) از پا درآوردن.

پای کوب

(ص فا.) نک پاکوب.

پای کوبی

(حامص.) = پاکوبی:
۱- عمل کوفتن پای بر چیزی.
۲- (کن.) رقص.

پایا

(ص فا.)
۱- پاینده، پایدار.
۲- محکم.
۳- گیاهی که بیش از یک یا دو سال باقی بماند.

پایاب

(اِمر.)
۱- ته آب.
۲- بخش کم عمق آب.
۳- گرداب.
۴- راه و پله‌ای که از آن بتوان به ته چاه یا قنات رفت.
۵- گذرگاه.
۶- مقاومت و ایستادگی.
۷- کنایه از: موقعیتی که خطر تقریباً رفع شده باشد.
۸- گدار.

پایار

(اِمر.) سال گذشته.

پایان

( اِ.)
۱- آخر هر چیز.
۲- نهایت، انتها.

پایان نامه

(مِ) (اِمر.) رساله‌ای که در پایان دوره تحصیلی می‌نویسند؛ تز.


دیدگاهتان را بنویسید